جدول جو
جدول جو

معنی اکارعی - جستجوی لغت در جدول جو

اکارعی(اَ رِعی ی)
منسوب است به اکارع یعنی خرید و فروش پاچه های چهارپایان. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انارشی
تصویر انارشی
آنارشی، هرج و مرج، بی نظمی، وضع جامعه ای که در آن دولت و قانون وجود نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکاری
تصویر پاکاری
شغل و عمل پاکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، شکارگر، شکارگیر، صیّاد، صیدافکن، صیدبند، صیدگر، قانص، نخجیرگان، نخجیرگر، نخجیرگیر، نخجیروال، نخجیرزن، متصیّد، حابل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکارگی
تصویر ناکارگی
بیکاری، بیکارگی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رِ)
جمع واژۀ کراع. پاچه های گاو و گوسفند. (از فرهنگ فارسی معین). (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات) (از صراح اللغه) (آنندراج). جمع واژۀ کراع و بفارسی پاچه نامند و بهترین آن پاچۀ گوسفند و بز یکساله است لزج و دیرهضم و بعد از هضم مولد خلط صالح رقیق و معتدل الغذاء. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکارع
تصویر اکارع
جمع کراع، پاچه ها جمع کراع پاچه ها (گاوگوسفند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اسروع، جوانه های رز، آبداری دندان، نشان های کمان، پاره های سیم وزر گداخته، کرمکان سرخ سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکاری
تصویر پاکاری
عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکاری
تصویر انکاری
نیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
شکار کننده، صیاد
فرهنگ لغت هوشیار
رشته خمیر فرنگی خشک است که انواع مختلف درشت و باریک آن دربسته های مخصوص در بازار فروخته میشود. برای طبخ آن ماکارنی را ببلندی انگشت خرد کرده درآب جوش باقدری نمک مانند برنج طبخ کنند. آنرا باید گاهی با کفگیر بیرون آورد و دست زد تا ببینند پخته شده یا نه ولی زیاد نباید پخته شود. همینکه لوله خمیر سفید و درشت شد وبفشاردست نرم گردید پخته است. آنگاه در چلو صافی ریزند تا آبش گرفته شود. سیس یک سیر روغن داغ داخل دیگ کنند و کمی هم آب گرم ریزند و ماکارنی راهم درآن ریخته سرش را میگذارند و تا چند دقیقه دم کنند. بعد پنیر فرنگی یا پنیر خیکی را خرد کرده کمی از آن را در ظرف مخصوصی می پاشند و قدری ماکارنی را درآن ظرف کشیده و کمی پنیر دیگر روی آن بپاشند و اندکی سس دهند و هنچنین یک طبقه پنیر و کمی سس و طبقه دیگر ماکارنی ریزند تاماکارنیها تمام شود. در آخر ژیگویا کباب روی ماکارنی ریزند و سر سفره برند. توضیح ماکارنی انواع مختلف دارد مانند: ماکارنی سرخ کرده ماکارنی کوکو و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکارگی
تصویر ناکارگی
بیکاری تعطیل، بی حاصلی نابکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
صیاد، شکارگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکارع
تصویر اکارع
پاچه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
Predator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
prédateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
शिकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
ผู้ล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
mdhubutuaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
yırtıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
捕食者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
טורף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
포식자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
pemangsa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
Raubtier
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
roofdier
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
depredador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
predatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
predador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
捕食者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
drapieżnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
хижак
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
хищник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکارچی
تصویر شکارچی
শিকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی