قسمی از سماروغ و قارچ که در جای نمناک و متعفن مانند زیر خمرۀ شراب و جایی که پهن و سرگین ریخته باشند روید. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان). گیاهی است که آنرا به تازی کما خوانند. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از فرهنگ سروری). سماروغ. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به سماروغ شود
قسمی از سماروغ و قارچ که در جای نمناک و متعفن مانند زیر خمرۀ شراب و جایی که پهن و سرگین ریخته باشند روید. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان). گیاهی است که آنرا به تازی کما خوانند. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از فرهنگ سروری). سماروغ. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به سماروغ شود
کشاورز و زارع. ج، اکره. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برزگر. یعنی مزارع، ای دهقان که زراعت کند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). برزگر. ج، اکارون. (مهذب الاسماء) کشاورز. زارع. برزگران. حراث. (یادداشت مؤلف) : این مبلغ بر اکرۀ خود قسمت نمودند به محاسبۀ هر هزار دینار یکدینار و نیم، بعضی اکار ملزم آن می شد. (ترجمه تاریخ قم ص 166)
کشاورز و زارع. ج، اَکَرَه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برزگر. یعنی مزارع، ای دهقان که زراعت کند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). برزگر. ج، اکارون. (مهذب الاسماء) کشاورز. زارع. برزگران. حراث. (یادداشت مؤلف) : این مبلغ بر اکرۀ خود قسمت نمودند به محاسبۀ هر هزار دینار یکدینار و نیم، بعضی اکار ملزم آن می شد. (ترجمه تاریخ قم ص 166)
جمع واژۀ کراع. پاچه های گاو و گوسفند. (از فرهنگ فارسی معین). (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات) (از صراح اللغه) (آنندراج). جمع واژۀ کراع و بفارسی پاچه نامند و بهترین آن پاچۀ گوسفند و بز یکساله است لزج و دیرهضم و بعد از هضم مولد خلط صالح رقیق و معتدل الغذاء. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی).
جَمعِ واژۀ کراع. پاچه های گاو و گوسفند. (از فرهنگ فارسی معین). (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات) (از صراح اللغه) (آنندراج). جَمعِ واژۀ کراع و بفارسی پاچه نامند و بهترین آن پاچۀ گوسفند و بز یکساله است لزج و دیرهضم و بعد از هضم مولد خلط صالح رقیق و معتدل الغذاء. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی).
ج اکرم. (ناظم الاطباء). کریمتران. (فرهنگ فارسی معین). گرامی تران و بخشنده تران. (آنندراج) (غیاث اللغات) : اگر نه این حشاشۀ مکرمت و بقیۀ اکارم... دل بازمیدادی... رقم سواد بر بیاض کشیدن محروم شدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 9). و رجوع به اکرم شود. - سلیل الاکارم، که از دودمان گرامی و شریف باشد. والاگهر. نجیب زاده. والانژاد. (از یادداشت مؤلف).
ج ِاَکرَم. (ناظم الاطباء). کریمتران. (فرهنگ فارسی معین). گرامی تران و بخشنده تران. (آنندراج) (غیاث اللغات) : اگر نه این حشاشۀ مکرمت و بقیۀ اکارم... دل بازمیدادی... رقم سواد بر بیاض کشیدن محروم شدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 9). و رجوع به اکرم شود. - سلیل الاکارم، که از دودمان گرامی و شریف باشد. والاگهر. نجیب زاده. والانژاد. (از یادداشت مؤلف).
بزرگترین حقوقدان مکتب ایتالیایی در بحث تعارض قوانین. او می گفت برای حل تعارض قوانین بایستی بر متن قانون حاشیه نوشت. این مکتب به حاشیه نویسان معروف است. (از یادداشت مؤلف)
بزرگترین حقوقدان مکتب ایتالیایی در بحث تعارض قوانین. او می گفت برای حل تعارض قوانین بایستی بر متن قانون حاشیه نوشت. این مکتب به حاشیه نویسان معروف است. (از یادداشت مؤلف)
جمع واژۀ کرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود
جَمعِ واژۀ کِرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود