جدول جو
جدول جو

معنی اکارم

اکارم
اکرم ها، گرامی ترها، بزرگ ترها، جوانمردترها، جمع واژۀ اکرم
تصویری از اکارم
تصویر اکارم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اکارم

اکارم

اکارم
جمع اکرم، گرامی تران جمع اکرم کریمتران، گرانمایگان، جوانمردان
اکارم
فرهنگ لغت هوشیار

اکارم

اکارم
ج ِاَکرَم. (ناظم الاطباء). کریمتران. (فرهنگ فارسی معین). گرامی تران و بخشنده تران. (آنندراج) (غیاث اللغات) : اگر نه این حشاشۀ مکرمت و بقیۀ اکارم... دل بازمیدادی... رقم سواد بر بیاض کشیدن محروم شدی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 9). و رجوع به اکرم شود.
- سلیل الاکارم، که از دودمان گرامی و شریف باشد. والاگهر. نجیب زاده. والانژاد. (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

اکاره

اکاره
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار