جدول جو
جدول جو

معنی اَفَارَ - جستجوی لغت در جدول جو

اَفَارَ
فرو رفتن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بی اثر کردن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
تمایل داشتن، سیمی
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، اشاره کرد
دیکشنری عربی به فارسی
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مجوّز دادن، او اجاره کرد، اجاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، او روشنگری کرد
دیکشنری عربی به فارسی
تبادل کردن، بازرگانان
دیکشنری عربی به فارسی
هیجان دادن، آثار باستانی
دیکشنری عربی به فارسی
انتخاب کردن، برای انتخاب
دیکشنری عربی به فارسی
موافقت کردن، او موافقت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
سخت کردن، شد
دیکشنری عربی به فارسی
حفر کردن، سوراخ ها، کندن، چالوس کردن، خراشیدن، فرورفتگی ایجاد کردن، تونل زدن، گودال کندن، حفّاری کردن، تراشیدن، گرفتن، از خاک درآوردن
دیکشنری عربی به فارسی
بوق زدن، صفر
دیکشنری عربی به فارسی
بخشش کردن، ببخش
دیکشنری عربی به فارسی