خصوصاً. مخصوصاً. علی الخصوص. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : به هر کار مشتاب ای نیک بخت بویژه بخون زآن که کاری است سخت. فردوسی. بترسم ز آشوب بدگوهران بویژه ز دیوان مازندران. فردوسی. که چونین سخن نیست جز کار زن بویژه زنی کوبود رای زن. فردوسی.
خصوصاً. مخصوصاً. علی الخصوص. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : به هر کار مشتاب ای نیک بخت بویژه بخون زآن که کاری است سخت. فردوسی. بترسم ز آشوب بدگوهران بویژه ز دیوان مازندران. فردوسی. که چونین سخن نیست جز کار زن بویژه زنی کوبود رای زن. فردوسی.
مصغر ائمه، جمع واژۀ امام. (ناظم الاطباء). همزه بدل به واو شده است. و بعضی اییمه بیاء گویند. (منتهی الارب). و رجوع به اییمه و ائمه شود، نعمتها و نکوئیها و دستها و این جمع ایدی است و ایدی جمع ید است. (غیاث) : بچشم هر کس او را بزرگی و حشمت بجای هر کس او را ایادی و کردار. فرخی. آن مهترزاده را بجای من ایادی بسیار است. (تاریخ بیهقی). نه دیده معالی ترا گردون غایت نه کرده ایادی ترا گردون احصا. مسعودسعد. صواب آن است که جمله... شکر ایادی او را بازرانم. (کلیله و دمنه). در باغ ایادیش بر اشجار مروت پخته است و رسیده رطب و خار شکسته. سوزنی. نیست آیات کرامات ترا بجز احسان و ایادی تفسیر. سوزنی. از خنصر چپ عقد ایادیت گرفته اطفال در آن عهد که ابهام مکیده. ظهیرالدین فاریابی. گر من عواطف تو فراموش میکنم بادا غمان من چو ایادیت بی شمار. سید حسن غزنوی. چون از حضرت ایشان بازگشت این قطعه در شکر ایادی ایشان انشاء کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). آثار و ایادی و عواطف و عوارف و مکارم آل سامان. (ترجمه تاریخ یمینی). که ایادی نعمای او چگونه فایض بوده است. (جوینی، از یادداشت مؤلف). سوابق نعمت بر این بنده داری و ایادی منت. (گلستان سعدی). بعضی از ایادی ونعم مولانا الجلیل کافی الکفاه که در... (تاریخ قم ص 4). - سبق الایادی، سابقه نعمت. حق نعمت: همه نامداران وگردن فرازان بزنجیر سبق الایادی مقید. سعدی (از کلیات چ مصفا ص 692). رجوع به سبق شود
مصغر ائمه، جَمعِ واژۀ امام. (ناظم الاطباء). همزه بدل به واو شده است. و بعضی اییمه بیاء گویند. (منتهی الارب). و رجوع به اییمه و ائمه شود، نعمتها و نکوئیها و دستها و این جمع ایدی است و ایدی جمع ید است. (غیاث) : بچشم هر کس او را بزرگی و حشمت بجای هر کس او را ایادی و کردار. فرخی. آن مهترزاده را بجای من ایادی بسیار است. (تاریخ بیهقی). نه دیده معالی ترا گردون غایت نه کرده ایادی ترا گردون احصا. مسعودسعد. صواب آن است که جمله... شکر ایادی او را بازرانم. (کلیله و دمنه). در باغ ایادیش بر اشجار مروت پخته است و رسیده رطب و خار شکسته. سوزنی. نیست آیات کرامات ترا بجز احسان و ایادی تفسیر. سوزنی. از خنصر چپ عقد ایادیت گرفته اطفال در آن عهد که ابهام مکیده. ظهیرالدین فاریابی. گر من عواطف تو فراموش میکنم بادا غمان من چو ایادیت بی شمار. سید حسن غزنوی. چون از حضرت ایشان بازگشت این قطعه در شکر ایادی ایشان انشاء کرد. (ترجمه تاریخ یمینی). آثار و ایادی و عواطف و عوارف و مکارم آل سامان. (ترجمه تاریخ یمینی). که ایادی نعمای او چگونه فایض بوده است. (جوینی، از یادداشت مؤلف). سوابق نعمت بر این بنده داری و ایادی منت. (گلستان سعدی). بعضی از ایادی ونعم مولانا الجلیل کافی الکفاه که در... (تاریخ قم ص 4). - سبق الایادی، سابقه نعمت. حق نعمت: همه نامداران وگردن فرازان بزنجیر سبق الایادی مقید. سعدی (از کلیات چ مصفا ص 692). رجوع به سبق شود
بخلاف ویژه که به معنی خالص و خاصه و پاک و صاف آمده. (آنندراج) (انجمن آرا). کثیف. ناپاک. عیب ناک. آمیخته. مغشوش. (برهان قاطع) (آنندراج). ناپاک. مغشوش. (انجمن آرا). (از: نا، پیشوند نفی و سلب + ویژه) به این معنی در دساتیر استعمال شده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). مقابل ویژه. رجوع به ویژه شود
بخلاف ویژه که به معنی خالص و خاصه و پاک و صاف آمده. (آنندراج) (انجمن آرا). کثیف. ناپاک. عیب ناک. آمیخته. مغشوش. (برهان قاطع) (آنندراج). ناپاک. مغشوش. (انجمن آرا). (از: نا، پیشوند نفی و سلب + ویژه) به این معنی در دساتیر استعمال شده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). مقابل ویژه. رجوع به ویژه شود
خالص پاک بی آمیزشی: (ویژه می کهنه کش شگت چوگیتی جوان دل چو سبک شد زعشق درده رطل گران) (مسعود سعد رشیدی) (الامتحاض شیر ویژه خوردن)، خاص مخصوص: (صد و سی سپر ویژه شه زر غلافش ز دیبا نگارش گهر) (اسدی رشیدی)، از خواص ندیم مقرب جمع
خالص پاک بی آمیزشی: (ویژه می کهنه کش شگت چوگیتی جوان دل چو سبک شد زعشق درده رطل گران) (مسعود سعد رشیدی) (الامتحاض شیر ویژه خوردن)، خاص مخصوص: (صد و سی سپر ویژه شه زر غلافش ز دیبا نگارش گهر) (اسدی رشیدی)، از خواص ندیم مقرب جمع