جدول جو
جدول جو

معنی اونیطس - جستجوی لغت در جدول جو

اونیطس
(اُ طِ)
نوعی صعتر. قسمی آویشن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادونیس
تصویر ادونیس
آدنیس، گیاهی از تیرۀ آلاله، با برگ های بریده و گل های زرد و سرخ که در کشت زارهای گندم می روید
فرهنگ فارسی عمید
(قَ طُ)
عقل، فهم، ذهن، رای. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
به یونانی نخاله است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یکی از قدیمی ترین شاعران لاتن یونانی نژاد (245- 169 قبل از میلاد). او را قصاید رزمی و قطعات تراژدی با سبکی مشکل و مبهم است که درعین حال خالی از استحکام و عظمت فکر نیست. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
عصیر. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ آو (آوی). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : طیر اوی، مرغان فراهم آمده از هر جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زعرور باشد و آن را در خراسان علف شیران و به عربی تفاح البری خوانند، (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، دارای 261تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
لغت نامه دهخدا
از پهلوانان معروف جنگ تروآ (تریا) است که در حیله و تدبیر سرآمد اقران بوده است، اولیس پادشاه سرزمین ایتاکا از جزایر دریای ایونیا بود و کتاب ادیسۀ همر شرح بازگشت او از تروآ بجزیره مزبور است، اسب چوبینی که یونانیان در جنگ تروآ ساختند و بدان وسیله بر مردم ترژا غالب شدند بدستور اولیس بود، این پهلوان سرانجام بدست پسر خود تله گونوس به هلاکت رسید
لغت نامه دهخدا
(اُ)
شهری است در مشرق اندلس از اعمال تطیله، بین آن و تطیله ده فرسنگ مسافت است و بین آن و سرقسطه 27 فرسنگ است. ابن حوقل گوید این شهر از بلاد اسلام دور است. (معجم البلدان). مؤلف حلل السندسیه گوید: گمان برم که ارنیط همان ارند باشد. (حلل السندسیه ج 1 ص 79). در زمان ابن حوقل و یاقوت حموی ارنیط در دست عیسویان بود. (قاموس الاعلام ترکی)
در شرق اندلس از اعمال تطیله میان او و تطیله ده فرسنگ و میان او و سرقسطه 27 فرسنگ است. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
بیونانی نوره است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
قبیله ای هندی (سرخ پوست) در ممالک متحدۀ امریکا (نب راسکا)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
یونیه. ژوئن. حزیران. (از 10 خردادتا 10 تیرماه جلالی). (یادداشت مؤلف). نام ماه ششم از ماههای فرنگی. (ناظم الاطباء). یونیه. (آثارالباقیه). آذار. (التفهیم). و رجوع به ژوئن و حزیران شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
(طُ / طَ)
دوایی است که آن را به عربی خانق النمر خوانند وآن نوعی از ماذریون اسود است. (فهرست مخزن الادویه). مخفف اقونیطون. معرب یونانی اکونیطون، تاج الملوک است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قوبیطوس. کمافیطوس. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اذخر بابلی. رجوع به اذخر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
اقونیطن. اقونیطون. (یادداشت مؤلف). رجوع به اقونیطون شود
لغت نامه دهخدا
بیونانی نوعی از مرو است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه) ، خشم گرفتن بر، کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن، ریختن، چنانکه ابرباران را، راندن باد ابر را، آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابه الی الدابه، شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). در بن گرفتن، بجوش آمدن دیگ
لغت نامه دهخدا
(اَ/اَ مْ مو)
الحمونیوس. الحموموس. پسر هرمیاس. فیلسوف یونانی اسکندریه، شاگرد ابرقلس بود و در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی میزیست و تفسیرهایی بر ارسطو و فرفوریوس داشت، مانند شرح قاطیغوریاس و شرح طوبیقای ارسطو که بعربی ترجمه شد. از کتب دیگر او شرح مذهب ارسطالیس فی الصانع و اغراض ارسطالیس فی کتبه و حجه ارسطالیس فی التوحید را محققان اسلامی می شناخته اند. (از فهرست ابن الندیم) (از تاریخ الحکمای قفطی ص 256) (از تاریخ علوم عقلی ص 101)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ)
ملقب به سکّاس. فیلسوف یونانی ازاسکندریه بود. وفات وی بسال 243 م. روی داد. بین فلسفۀ افلاطون و ارسطو سازش داد و عقاید شرقی را نیز بدانها افزود، و این غیر از امونیوس پسر هرمیاس است. رجوع به دایرهالمعارف پطرس بستانی شود، قبیله ایست از قریش، اموی ّ و اموی ّ و امیّی بچهار یاء منسوب است بآن. (منتهی الارب). در نسبت به امیه اختلاف کرده اند، گروهی گفته اند منسوب بدان اموی ّ است و گروهی دیگر گفته اند در نسبت باصل برمیگردد و اموی ّ میشود زیرا امیه مصغر امه است و منسوب به امه، اموی ّ میشود. (از صبح الاعشی ج 1 ص 375)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
به یونانی مرقشیشا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بوریطش. و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کَ سَ / سِ رَ تَ)
آونیدن. (ناظم الاطباء). استراحت نمودن و خفتن و غنودن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
بیونانی فلفل است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تحفۀ حکیم مؤمن،. مصحف ابوفسطون
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کشور مرکزی از هفت کشور یا هفت اقلیم بر حسب تقسیمات قدیم. ایرانشهر. رجوع به خرده اوستا ص 52 و یسنا ص 48 و 58 و مزدیسنا ص 197 و 450 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
خانق النمر. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ طُ)
اقریطش. نام جزیره ای است در بحر روم که آنرا کریت گویند. (ناظم الاطباء). نام جزیره ایست از جزایر یونان. (برهان) (آنندراج). این جزیره اندر شمال طرابلس است برابر وی، گرد وی سیصد میل است. (حدود العالم). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و عیون الانباء و عقد الفرید 6:244 و نزهه القلوب 3:237 و معجم البلدان و مراصدالاطلاع و نخبهالدهر و ابن جبیر شود، گشاده شدن دل از غم. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گشاده و پراکنده نمودن باد ابر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، پریشان و گشاده گردیدن ابر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). واشدن میغ. (تاج المصادر) ، بازگردیدن از آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انیفس
تصویر انیفس
اسپانیایی تازی شده گزنه از گیاهان گزنه سوزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونیطن
تصویر قونیطن
تاج الملوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
عقل فهم هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسیرس
تصویر اوسیرس
لاتینی تازی گشته سنجد تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
((قَ طُ))
عقل، فهم، هوش
فرهنگ فارسی معین
آن گاه، آن وقت، آن که
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی