جدول جو
جدول جو

معنی ادونیس

ادونیس
آدنیس، گیاهی از تیرۀ آلاله، با برگ های بریده و گل های زرد و سرخ که در کشت زارهای گندم می روید
تصویری از ادونیس
تصویر ادونیس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ادونیس

آدونیس

آدونیس
لاتینی نام زیبا جوانی در افسانه های یونانی، شاه لاله
آدونیس
فرهنگ لغت هوشیار

ارونیس

ارونیس
بیونانی نوعی از مرو است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه) ، خشم گرفتن بر، کینه گرفتن در دل. کینه ور شدن، ریختن، چنانکه ابرباران را، راندن باد ابر را، آمیزش و الفت گرفتن و خو کردن ستور با هم و علف خوردن با هم در یک جا: ارت الدابه الی الدابه، شهد نهادن زنبور عسل. انگبین کردن. عسل کردن زنبور عسل. انگبین کردن منج. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، سوختن بن دیگ و چسبیدن طعام بر آن. ته گرفتن دیگ. در بن دیگ گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). در بن گرفتن، بجوش آمدن دیگ
لغت نامه دهخدا

ادونی

ادونی
صحیفۀ یوشع 5: 33، شهری بود بر در مملکت یهودا که سبط دان بر آن دست یافته. (سفر داوران 13: 25 و 16: 31). و گمان برده اند در جنوب شرقی اشقلون واقع بود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

ارونیا

ارونیا
یونانی تازی شده از گیاهان ازگیل درختچه ای از تیره گل سرخیان که خاردار است و بحالت وحشی در جنگلهای اروپای مرکزی و نواحی معتدل آسیا روییده میشود و غالبا آنرا با درختان دیگر پیوند میزنند ارونیا
فرهنگ لغت هوشیار

امونیوس

امونیوس
الحمونیوس. الحموموس. پسر هرمیاس. فیلسوف یونانی اسکندریه، شاگرد ابرقلس بود و در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی میزیست و تفسیرهایی بر ارسطو و فرفوریوس داشت، مانند شرح قاطیغوریاس و شرح طوبیقای ارسطو که بعربی ترجمه شد. از کتب دیگر او شرح مذهب ارسطالیس فی الصانع و اغراض ارسطالیس فی کتبه و حجه ارسطالیس فی التوحید را محققان اسلامی می شناخته اند. (از فهرست ابن الندیم) (از تاریخ الحکمای قفطی ص 256) (از تاریخ علوم عقلی ص 101)
لغت نامه دهخدا

امونیوس

امونیوس
ملقب به سَکّاس. فیلسوف یونانی ازاسکندریه بود. وفات وی بسال 243 م. روی داد. بین فلسفۀ افلاطون و ارسطو سازش داد و عقاید شرقی را نیز بدانها افزود، و این غیر از امونیوس پسر هرمیاس است. رجوع به دایرهالمعارف پطرس بستانی شود، قبیله ایست از قریش، اُمَوی ّ و اَمَوی ّ و اُمَیَّی بچهار یاء منسوب است بآن. (منتهی الارب). در نسبت به امیه اختلاف کرده اند، گروهی گفته اند منسوب بدان اُمَوی ّ است و گروهی دیگر گفته اند در نسبت باصل برمیگردد و اَمَوی ّ میشود زیرا امیه مصغر اَمَه است و منسوب به امه، اَمَوی ّ میشود. (از صبح الاعشی ج 1 ص 375)
لغت نامه دهخدا