- اومالی
- یونانی تازی گشته شاه انگبین انگبین داود عسل داود
معنی اومالی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرسری منسوب به اجمال، مختصر مجمل علم اجمالی. یا نظر اجمالی کردن، نظر کلی و عمومی کردن بطور خصه در چیزی یا کاری نظر کردن
چوبی است شبیه بقرفه و دارچین بسیار خوشبو و در هند و یمن روید
کوتاه، گزیده
آب انگبین آمیزه ای آب و انگبین (عسل) از نوشابه ها
خر خیر از گیاهان خرخیار
شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد
املاها، نوشته ها
تک یاختگان آغازی آغازیان
کاواک
تنبیه
خرده سنجی، ریشخند، جهانرهایی زبانزد سوفیگری منسوب به ابدال. سمت و صفت ابدال فقر ترک وارستگی، ظرافت و تمسخر
پیوستی چسبی پیوسته مداوم علی الدوام، پیوستگی و چسبندگی شی هادی در مسیر الکتریسیته
محتمل کاری یا پیشامدی که وقوع آن مورد تصور باشد
به کوتاهی به فشردگی
پیچمالی: گروهی بوده اند راهزن که دستارآشفته بر سر می پیچدند
چوبی است شبیه بقرفه و دارچین بسیار خوشبو و در هند و یمن روید
به کوتاهی
دست بدست مالیدن تعلل مماطله
تملق، چاپلوسی
سرمایه دار
پارچه ای که برای تمیز نگه داشتن میل و اثاث روی آن کشند
جمع املیس، کویرها شوره زارها
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
ترکی برده غلام معمولی (ساده) که در خدمت شاهان صفویه بود
ترکی برده غلام معمولی (ساده) که در خدمت شاهان صفویه بود
ناباوری به دینT عدم اعتقاد به روزشمار
یونانی شاه انگبین (دهن العسل تازی)
بی مغز، دروغین
مالش دادنپور، ادب کردن
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
هر چیز سست، سبک و بی دوام