گیاهی با ساقۀ بلند، برگ های بسیار سبز، میوه ای سیاه رنگ به اندازه خیار، گل های زرد رنگ و ریشه ای شبیه ترب کوچک که در طب قدیم به عنوان داروی مقیی و مسهل به کار می رفته، ترب صحرایی
گیاهی با ساقۀ بلند، برگ های بسیار سبز، میوه ای سیاه رنگ به اندازه خیار، گل های زرد رنگ و ریشه ای شبیه ترب کوچک که در طب قدیم به عنوان داروی مُقَیی و مسهل به کار می رفته، ترب صحرایی
گیاهی است که به فارسی آن را شنگار و به عربی حمیرا خوانند، برگ آن سیاه به سرخی مایل است، با سرکه بر بهق طلا کنند نافع باشد، آن را خس الحمار هم میگویند، (آنندراج) (برهان)
گیاهی است که به فارسی آن را شنگار و به عربی حمیرا خوانند، برگ آن سیاه به سرخی مایل است، با سرکه بر بهق طلا کنند نافع باشد، آن را خس الحمار هم میگویند، (آنندراج) (برهان)
وی مؤسس حقیقی تراژدی است. مولد او 525 قبل از میلاد پیش از اسخیلوس نمایشگاههای یونان منظرۀ نمایش های کنونی را نداشت. در فصل زمستان و بهار، یونانیان قدیم به افتخار دیونیسس (ذینوسس) (رب النوع شراب) جشنهای مجلل برپا میکردند. و عادت برین جاری بود که بزی را در راه رب النوع مزبور قربانی میکردند و بعد ترانه های مخصوص در باب افتخارات او میسرودند. و کلمه تراژدی (یونانی: تراگودیا) نیزبمعنی سرود بز میباشد. در این جشن روستائیان ترانه های مشتمل بر فتوحات و شئون دیونیسس را دسته جمعی میسرودند و سردستۀ آنان وقایع را بیان میکرد و شرح میداد و دیگران نیز همآهنگ جواب میدادند. این موضوع بتدریج بصورت نوعی مکالمه (دیالگ) بین رئیس و یک عضو منتخب و بعدها بصورت هنرپیشه (آرتیست. آکتر) جلوه گر شد. اسخیلوس که پدر تراژدی یونان و یکی از بزرگترین شعرای جهان است با ذوق سلیم و قریحۀ خلاقۀ خویش طرح نوی افکنده نغمه خوانی دسته جمعی را از بازیگران سلب کرد و یکتن بعده بازیگران افزود و در عین حال نغمات دسته جمعی که قسمت عمده و مهم نمایش بود، با مکالمۀ بین الاثنین (دیالگ) همراهی میکرد. به این طریق درام بحد بلوغ رسید. و نیز گفته اند اسخیلوس انواع ابتکارات دیگر نیز در تفاصیل لباس هنرپیشگان و نظائر آن در صحنۀ نمایش داشته است. در هنگام افتتاح نمایشگاه دیونیسس در زیر آکرپلیس اسخیلوس بحرفۀ خود مشغول بود و محل مزبور اولین مهد درام یونانی میباشد که آثار آن هنوز بکلی محو نشده است. سبک تریلژی و تترالژی را به اسخیلوس نسبت داده اند. تریلژی عبارت است از یک سلسلۀ ثلاثی از تراژدیهای مربوط بیکدیگر مانند: آگاممنن، خئفری، امنید که جمعاً ارسیتا را بوجود آورده اند. تترالژی هم عبارتست از یک سلسلۀ مثلث به انضمام یک درام هجائی (ساتیریک) با این شرط که درام ساتیری خود حاکی از موجودات عجیب و غریب جنگلی باشد که در ملازمت دیونیسس آواز میخواندند. اثر موسوم به سیکلپس اری پید یگانه نمونۀ موجود از درام ساتیریک شامل هفت تراژدی است که گویند تنها یادگار از هفتاد اثر اسخیلوس است. در این درام شکل و قیافۀ سلاطین و قهرمانان عظمت و شکوه مخصوص دارد. اینجا سیمای حقیقی اومیروس (همر) را با کمال وضوح میتوان مشاهده کرد و روح وطن پرستی و وحدت ملی یونانی در آن جلوه گر است، گوئی شاعر سرباز درمیدان جنگهای ایران و یونان با شور و هیجان بسیار بهنگام جانفشانی در راه وطن همه چیز را بهیچ میشمارد. و نیز درام مزبور متضمن سلسلۀ تفکرات عمیق فلسفی است در باب رفع تناقض ظاهری موجود در بین اشیاء و اثبات این معنی که هر چیزی بجای خویش نیکوست و لیس فی الامکان ابدع مما کان. (از دائره المعارف بریتانیکا)
وی مؤسس حقیقی تراژدی است. مولد او 525 قبل از میلاد پیش از اسخیلوس نمایشگاههای یونان منظرۀ نمایش های کنونی را نداشت. در فصل زمستان و بهار، یونانیان قدیم به افتخار دیونیسُس (ذینوسس) (رب النوع شراب) جشنهای مجلل برپا میکردند. و عادت برین جاری بود که بُزی را در راه رب النوع مزبور قربانی میکردند و بعد ترانه های مخصوص در باب افتخارات او میسرودند. و کلمه تراژدی (یونانی: تراگودیا) نیزبمعنی سرود بز میباشد. در این جشن روستائیان ترانه های مشتمل بر فتوحات و شئون دیونیسُس را دسته جمعی میسرودند و سردستۀ آنان وقایع را بیان میکرد و شرح میداد و دیگران نیز همآهنگ جواب میدادند. این موضوع بتدریج بصورت نوعی مکالمه (دیالگ) بین رئیس و یک عضو منتخب و بعدها بصورت هنرپیشه (آرتیست. آکتر) جلوه گر شد. اسخیلوس که پدر تراژدی یونان و یکی از بزرگترین شعرای جهان است با ذوق سلیم و قریحۀ خلاقۀ خویش طرح نوی افکنده نغمه خوانی دسته جمعی را از بازیگران سلب کرد و یکتن بعده بازیگران افزود و در عین حال نغمات دسته جمعی که قسمت عمده و مهم نمایش بود، با مکالمۀ بین الاثنین (دیالگ) همراهی میکرد. به این طریق درام بحد بلوغ رسید. و نیز گفته اند اسخیلوس انواع ابتکارات دیگر نیز در تفاصیل لباس هنرپیشگان و نظائر آن در صحنۀ نمایش داشته است. در هنگام افتتاح نمایشگاه دیونیسُس در زیر آکرُپُلیس اسخیلوس بحرفۀ خود مشغول بود و محل مزبور اولین مهد درام یونانی میباشد که آثار آن هنوز بکلی محو نشده است. سبک تِریلُژی و تِترالُژی را به اسخیلوس نسبت داده اند. تریلژی عبارت است از یک سلسلۀ ثلاثی از تراژدیهای مربوط بیکدیگر مانند: آگامِمنُن، خُئِفُری، اُمِنید که جمعاً اُرِسیتا را بوجود آورده اند. تترالژی هم عبارتست از یک سلسلۀ مثلث به انضمام یک درام هجائی (ساتیریک) با این شرط که درام ساتیری خود حاکی از موجودات عجیب و غریب جنگلی باشد که در ملازمت دیونیسُس آواز میخواندند. اثر موسوم به سیکلُپس اُری پید یگانه نمونۀ موجود از درام ساتیریک شامل هفت تراژدی است که گویند تنها یادگار از هفتاد اثر اسخیلوس است. در این درام شکل و قیافۀ سلاطین و قهرمانان عظمت و شکوه مخصوص دارد. اینجا سیمای حقیقی اومیروس (همر) را با کمال وضوح میتوان مشاهده کرد و روح وطن پرستی و وحدت ملی یونانی در آن جلوه گر است، گوئی شاعر سرباز درمیدان جنگهای ایران و یونان با شور و هیجان بسیار بهنگام جانفشانی در راه وطن همه چیز را بهیچ میشمارد. و نیز درام مزبور متضمن سلسلۀ تفکرات عمیق فلسفی است در باب رفع تناقض ظاهری موجود در بین اشیاء و اثبات این معنی که هر چیزی بجای خویش نیکوست و لیس فی الامکان ابدع مما کان. (از دائره المعارف بریتانیکا)
سرکردۀ پانصد سوار یونانی تازه نفس که به قشون اسکندر ملحق گردید و چون دیگر سرکردگان به اسکندر پیوستند وی عازم تسخیر سیستان کنونی گردید. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1656 شود
سرکردۀ پانصد سوار یونانی تازه نفس که به قشون اسکندر ملحق گردید و چون دیگر سرکردگان به اسکندر پیوستند وی عازم تسخیر سیستان کنونی گردید. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1656 شود
بیونانی نانخواه است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، نالیدن. (زوزنی). نالیدن شتر از جدائی بچه، دراز کشیدن امری، سیر کردن در زمین، رسیدن بلاکسی را. کسی را بلائی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی)
بیونانی نانخواه است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، نالیدن. (زوزنی). نالیدن شتر از جدائی بچه، دراز کشیدن امری، سیر کردن در زمین، رسیدن بلاکسی را. کسی را بلائی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی)
مسئله الاخیلوس والسلحفاه، یکی از استدلالات زینون الیائی که بر علیه حرکت اقامه کرده است و آن چنین است: فرض کنیم موجودی بطی ءالحرکه مانند سنگ پشت و موجودی سریعالحرکه مانند اخیلوس بمسافتی از یکدیگر در جهتی حرکت میکنند، هیچگاه اخیلوس به سنگ پشت نخواهد رسید، زیرا برای آنکه اخیلوس بتواند سنگ پشت را دریابد، نخست باید بموضعی برسد که پس از این مدت سنگ پشت بدان رسیده است و آنگاه بمکانی برسد که سنگ پشت هنگامی که اخیلوس طریق مقصد دوم را در پیش داشت رسیده بود و قس علیهذا. مجمل کلام آنکه چون محال است که سریعالحرکه، بطی ءالحرکه را دریابد، پس حرکت خود نیز محال است. این استدلال از اعصار قدیمه تا زمان ما مورد بحث حکما بوده است. از متأخرین دکارت، لیپنیتزو استوارت میل کوشیده اند که آنرا باطل سازند ولیکن ظاهراً توفیق نیافته اند. و اما مسئلهالأخیلوس و السلحفاه، و کان یجب ان لایلحق اخلوس السریعالعدو السلحفاه البطیئهالعدو و کانت الذره لایفرغ من قطع بغل یسیر علیها والمثل الأول للقدماء و الثانی للمحدثین. (شفاء، طبیعیات ص 86)
مسئله الاخیلوس والسلحفاه، یکی از استدلالات زینون الیائی که بر علیه حرکت اقامه کرده است و آن چنین است: فرض کنیم موجودی بطی ءالحرکه مانند سنگ پشت و موجودی سریعالحرکه مانند اخیلوس بمسافتی از یکدیگر در جهتی حرکت میکنند، هیچگاه اخیلوس به سنگ پشت نخواهد رسید، زیرا برای آنکه اخیلوس بتواند سنگ پشت را دریابد، نخست باید بموضعی برسد که پس از این مدت سنگ پشت بدان رسیده است و آنگاه بمکانی برسد که سنگ پشت هنگامی که اخیلوس طریق مقصد دوم را در پیش داشت رسیده بود و قس علیهذا. مجمل کلام آنکه چون محال است که سریعالحرکه، بطی ءالحرکه را دریابد، پس حرکت خود نیز محال است. این استدلال از اعصار قدیمه تا زمان ما مورد بحث حکما بوده است. از متأخرین دکارت، لیپنیتزو استوارت میل کوشیده اند که آنرا باطل سازند ولیکن ظاهراً توفیق نیافته اند. و اما مسئلهالأخیلوس و السلحفاه، و کان یجب ان لایلحق اخلوس السریعالعدو السلحفاه البطیئهالعدو و کانت الذره لایفرغ من قطع بغل یسیر علیها والمثل الأول للقدماء و الثانی للمحدثین. (شفاء، طبیعیات ص 86)
یکی از حکمای یونان قدیم است و از شاگردان فیثاغورث بود. در حدود سنۀ 500 قبل از میلاد در لوقانیای قدیم واقع در جنوب ایتالیا متولد شد و اثری موسوم به ’طبیعت کائنات’ دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از حکمای یونان قدیم است و از شاگردان فیثاغورث بود. در حدود سنۀ 500 قبل از میلاد در لوقانیای قدیم واقع در جنوب ایتالیا متولد شد و اثری موسوم به ’طبیعت کائنات’ دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
سفید (اسب) : (چنین گویند که از چار پایان هیچ صورت نیکوتر از اسب نیست چه وی شاه همه چهار پایان چرنده است... و گویند آن فریشته که گردون آفتاب کشد بصورت اسبیست الوس نام) (نوروزنامه 2- 51)
سفید (اسب) : (چنین گویند که از چار پایان هیچ صورت نیکوتر از اسب نیست چه وی شاه همه چهار پایان چرنده است... و گویند آن فریشته که گردون آفتاب کشد بصورت اسبیست الوس نام) (نوروزنامه 2- 51)