جدول جو
جدول جو

معنی اوفتادگی - جستجوی لغت در جدول جو

اوفتادگی(دَ / دِ)
افتادگی. رجوع به افتادگی و افتادن شود، موقوفات و چیزهایی که در راه خدا وقف کرده باشند. (منتهی الارب). مالهائی که بر فقرا ومزارات وقف کرده باشند. (غیاث اللغات) (آنندراج).
- سازمان اوقاف، ادارۀ کلی که زیر نظر نخست وزیری بر موقوفات نظارت مینماید و ادارۀ امور وقف قانوناً بعهدۀ آنست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
حالت افتاده بودن، کنایه از فروتنی، تواضع، برای مثال ز خاک آفریدت خداوند پاک / پس ای بنده افتادگی کن چو خاک (سعدی۱ - ۱۱۵)، کنایه از کمبود، نقص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایستادگی
تصویر ایستادگی
سرپا بودن، برپا بودن، کنایه از پایداری
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
پایداری. استواری. ثبات. برقراری. سکون. آرامش. (ناظم الاطباء). استقامت. مقاومت دربرابر امری: و گفت از نماز جز ایستادگی تن ندیدم. (تذکره الاولیاء عطار). می باید که به رعایت و تیمار حیوانات ایستادگی نمایی و بر قدم نیاز باشی که اینها نیز خلق خدای تعالی اند. (انیس الطالبین)
لغت نامه دهخدا
(اُ دَ / دِ)
فروتنی. (ناظم الاطباء). تواضع و انکسار. (آنندراج). فروتنی و تواضع. (از مؤید). خضوع. بی شرارتی. صفت افتادن. (یادداشت بخط مؤلف). پشت خم دادن، پشت خم کردن، پشت دوتا کردن، تواضع کردن، انکساری، از مترادفات افتادگی است. (از مترادفات ص 101) :
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک.
سعدی.
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.
حافظ.
افتادگی لوازمۀ اصل دولت است
نخلی که باثمر نشود خم نمی شود.
امین (از آنندراج).
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
پوریای ولی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
فروتنی، تواضع و انکسار
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ایستاده قیام، مقاومت پا فشاری. یا ایستادگی بخودی خود. قایم بالذات بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
((اُ))
فروتنی، تواضع، خواری، ذلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستادگی
تصویر ایستادگی
((دِ))
مقاومت، پایداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
خضوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایستادگی
تصویر ایستادگی
استقامت
فرهنگ واژه فارسی سره
تواضع، شکسته نفسی، فروتنی
متضاد: تکبر، غرور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ابرام، استقامت، استقرار، پایداری، ثبات، دوام، مقاومت، قیام
متضاد: قعود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
هبوطٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
Floppiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
flaccidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
flacidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
вялость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
Schlappheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
в'ялість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
zwiotczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
松弛
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
flacidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
لچک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
ঢিলেঢালা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
kulegea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
축 처짐
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
たるみ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
רפיפות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
ढीलापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
flaccidità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
การหย่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
slapheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از افتادگی
تصویر افتادگی
kendur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی