قومی است از عرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حالات و احوال. (ناظم الاطباء). - اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن، کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن. (آنندراج) : اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت. صائب (از آنندراج). اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی در وادیی که رو بقفا میتوان شدن. صائب. - اوقات کسی تلخ شدن، اندوهناک گشتن. گرفتگی پیدا کردن. ، معاش و گذران. (ناظم الاطباء). - اوقات گذاری، وظیفه و مدد معاش و وجه گذران. (ناظم الاطباء). رجوع به وقت شود، جمع واژۀ اوقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اوقه شود
قومی است از عرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حالات و احوال. (ناظم الاطباء). - اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن، کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن. (آنندراج) : اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت. صائب (از آنندراج). اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی در وادیی که رو بقفا میتوان شدن. صائب. - اوقات کسی تلخ شدن، اندوهناک گشتن. گرفتگی پیدا کردن. ، معاش و گذران. (ناظم الاطباء). - اوقات گذاری، وظیفه و مدد معاش و وجه گذران. (ناظم الاطباء). رجوع به وقت شود، جَمعِ واژۀ اوقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اوقه شود
جمع واژۀ وسط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - اوساط ناس، مردمان عادی، نه بزرگ نه خرد. طبقۀ متوسط: چنانکه ملوک را از آن فواید تواند بود اوساط مردمان را هم منافع حاصل تواند شد. (کلیله و دمنه)
جَمعِ واژۀ وَسَط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - اوساط ناس، مردمان عادی، نه بزرگ نه خرد. طبقۀ متوسط: چنانکه ملوک را از آن فواید تواند بود اوساط مردمان را هم منافع حاصل تواند شد. (کلیله و دمنه)