جدول جو
جدول جو

معنی اوفاط - جستجوی لغت در جدول جو

اوفاط
(اَ)
شتاب و شتابی. (ناظم الاطباء) : لقیته علی اوفاط، دیدار کردم با وی بشتاب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوساط
تصویر اوساط
وسط ها، میانه ها، چیزهایی که نه خوب باشد نه بد، جمع واژۀ وسط
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ وفض.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آبله انداختن کار در دست یا شوخگین کردن آن را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). آبله دار کردن کار دست را. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وهط. خصومتها. (منتهی الارب) (المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قومی است از عرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، حالات و احوال. (ناظم الاطباء).
- اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن، کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن. (آنندراج) :
اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد
خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت.
صائب (از آنندراج).
اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی
در وادیی که رو بقفا میتوان شدن.
صائب.
- اوقات کسی تلخ شدن، اندوهناک گشتن. گرفتگی پیدا کردن.
، معاش و گذران. (ناظم الاطباء).
- اوقات گذاری، وظیفه و مدد معاش و وجه گذران. (ناظم الاطباء).
رجوع به وقت شود، جمع واژۀ اوقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اوقه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وافد، یا جج وافد. (از منتهی الارب) ، مردمان احمق. (منتهی الارب) (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به وقب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وفز، به معنی شتاب و شتابی: نحن علی اوفاز و وفز، یعنی در شتابیم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به وفز شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ سفط
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وسط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
- اوساط ناس، مردمان عادی، نه بزرگ نه خرد. طبقۀ متوسط: چنانکه ملوک را از آن فواید تواند بود اوساط مردمان را هم منافع حاصل تواند شد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(اَ طط)
آطّه. (ناظم الاطباء) ، فقیه ومؤمن بزبان حبشه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسفاط
تصویر اسفاط
جامدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوساط
تصویر اوساط
جمع وسط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاد
تصویر اوفاد
جمع وفد، بالاهای کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاز
تصویر اوفاز
جمع وفز، شتاب ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاض
تصویر اوفاض
جمع وفض، شتاب ها، گروه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوساط
تصویر اوساط
((اُ یا اَ))
جمع وسط، میان ها، میانه ها
فرهنگ فارسی معین