- اوف
- فرانسوی تخم ادات تفجع (بهنگام درد و رنج گویند)
معنی اوف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیماندارتر باوفاتر وفادارتر
همراه تر سازگارتر سازوارتر شایسته تر
بیشتر وسیع تر، زیاد بسیار
فرانسوی مارسانان
فرانسوی ماران
فرانسوی فرفیونیان
افسانه و سرگذشت
از بالا بپایین پرت شدن بزمین خوردن سقوط کردن، از پا در آمدن ساقط شدن سقط شدن
افتاده
افتادن، از پا در آمدن
جمع وفض، شتاب ها، گروه ها
جمع وفز، شتاب ها
یونانی تازی شده هزار چشم از گیاهان هوفاریقون
یونانی تازی شده خر خیار ازگیاهان خرخیار
جمع وفد، بالاهای کوه
زخمی شدن، سوختن
هوفاریقون، گیاهی با ساقۀ کوتاه، برگ های سرخ و گل های زرد یا سفید چتری شبیه گل شبت، که تخم های آن در غلاف دراز قرار دارد. در طب قدیم جهت رفع تنگی نفس، سل و درد سینه به کار می رفته، علف چای
افتادن، افتدن، فتیدن، فتادن، افتیدن، فتدن
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن
بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
سقط شدن جنین
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن
بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
سقط شدن جنین
جمع حلف و حلیف
تو خالی
جمع جلف. مردمان فرومایه و سفله سبک ساران سبک مایگان، ستمکاران، چیزهای میان تهی
سبک تر جمع خلف جانشینان بازماندگان بازپسینان پس روان از پس چیزی آیندگان. یا اخف واسف. ماندگان و رفتگان
بسیار ترسان ازدل
ریشه بن
نزدیک رسیدن و بشتافتن
اندوه سخت، بسیاری حزن
تنگدل دریغا گوی
نخست، یکم
جغد