جدول جو
جدول جو

معنی اوف - جستجوی لغت در جدول جو

اوف
فرانسوی تخم ادات تفجع (بهنگام درد و رنج گویند)
تصویری از اوف
تصویر اوف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوفی
تصویر اوفی
پیماندارتر باوفاتر وفادارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفق
تصویر اوفق
همراه تر سازگارتر سازوارتر شایسته تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفر
تصویر اوفر
بیشتر وسیع تر، زیاد بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفی
تصویر اوفی
((اَ یا اُ))
باوفاتر، وفادارتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوفر
تصویر اوفر
((اَ یا اُ فَ))
بیشتر، وسیع تر، زیاد، بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوفیرید
تصویر اوفیرید
فرانسوی مارسانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفیدین
تصویر اوفیدین
فرانسوی ماران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفور بیاسه
تصویر اوفور بیاسه
فرانسوی فرفیونیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفسانه
تصویر اوفسانه
افسانه و سرگذشت
فرهنگ لغت هوشیار
از بالا بپایین پرت شدن بزمین خوردن سقوط کردن، از پا در آمدن ساقط شدن سقط شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفتاده
تصویر اوفتاده
افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفتادن
تصویر اوفتادن
افتادن، از پا در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاض
تصویر اوفاض
جمع وفض، شتاب ها، گروه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاز
تصویر اوفاز
جمع وفز، شتاب ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاریقون
تصویر اوفاریقون
یونانی تازی شده هزار چشم از گیاهان هوفاریقون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفادیا
تصویر اوفادیا
یونانی تازی شده خر خیار ازگیاهان خرخیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاد
تصویر اوفاد
جمع وفد، بالاهای کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوف شدن
تصویر اوف شدن
زخمی شدن، سوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفاریقون
تصویر اوفاریقون
هوفاریقون، گیاهی با ساقۀ کوتاه، برگ های سرخ و گل های زرد یا سفید چتری شبیه گل شبت، که تخم های آن در غلاف دراز قرار دارد. در طب قدیم جهت رفع تنگی نفس، سل و درد سینه به کار می رفته، علف چای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوفتادن
تصویر اوفتادن
افتادن، افتدن، فتیدن، فتادن، افتیدن، فتدن
از بالا به پایین افتادن، سقوط کردن، فرود آمدن
بی استفاده در جایی رها شدن، بستری یا زمین گیر شدن
وقوع حادثه ای به صورت ناگهانی در موقعیتی یا مسیری قرار گرفتن
سقط شدن جنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوگ
تصویر اوگ
اوج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احف
تصویر احف
جمع حلف و حلیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجوف
تصویر اجوف
تو خالی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جلف. مردمان فرومایه و سفله سبک ساران سبک مایگان، ستمکاران، چیزهای میان تهی
فرهنگ لغت هوشیار
سبک تر جمع خلف جانشینان بازماندگان بازپسینان پس روان از پس چیزی آیندگان. یا اخف واسف. ماندگان و رفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوف
تصویر اخوف
بسیار ترسان ازدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارف
تصویر ارف
ریشه بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازوف
تصویر ازوف
نزدیک رسیدن و بشتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسف
تصویر اسف
اندوه سخت، بسیاری حزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوف
تصویر اسوف
تنگدل دریغا گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اول
تصویر اول
نخست، یکم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اوج
تصویر اوج
اوگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوف
تصویر خوف
ترس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوف
تصویر بوف
جغد
فرهنگ لغت هوشیار