جدول جو
جدول جو

معنی اوغلد - جستجوی لغت در جدول جو

اوغلد
محل ورود آب به کرت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوغاد
تصویر اوغاد
مردمان فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(اُ غُ)
منسوب به اوغلان که قومی است ازبک. الف و نون در حال نسبت حذف شده، و در لغات ترکی نوشته که اوغلی به معنی پسر او، چه ’اوغل’ بمعنی پسر و بچه و یای معروف به معنی اوزیرا که ضمیر غایب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ وغد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ وغد، به معنی ناکس و فرومایه:
فمتی تقر العین من ولدالزنا
و متی تطیب شمائل الاوغاد.
(جهانگشای جوینی).
رجوع به وغد شود، از پای درآوردن، دور گردانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ غُ)
پسر. اوغول. (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به اوغلی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوغلی
تصویر اوغلی
ترکی پسر بچه پسرک ریتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوغاد
تصویر اوغاد
((اَ یا اُ))
جمع وغد، کم خردان، ابلهان
فرهنگ فارسی معین
جای ورود آب به کرت شالیزار
فرهنگ گویش مازندرانی