منسوب به اوغلان که قومی است ازبک. الف و نون در حال نسبت حذف شده، و در لغات ترکی نوشته که اوغلی به معنی پسر او، چه ’اوغل’ بمعنی پسر و بچه و یای معروف به معنی اوزیرا که ضمیر غایب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
منسوب به اوغلان که قومی است ازبک. الف و نون در حال نسبت حذف شده، و در لغات ترکی نوشته که اوغلی به معنی پسر او، چه ’اوغل’ بمعنی پسر و بچه و یای معروف به معنی اوزیرا که ضمیر غایب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
جمع واژۀ وغد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ وغد، به معنی ناکس و فرومایه: فمتی تقر العین من ولدالزنا و متی تطیب شمائل الاوغاد. (جهانگشای جوینی). رجوع به وغد شود، از پای درآوردن، دور گردانیدن. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ وَغْد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ وَغْد، به معنی ناکس و فرومایه: فمتی تقر العین من ولدالزنا و متی تطیب شمائل الاوغاد. (جهانگشای جوینی). رجوع به وغد شود، از پای درآوردن، دور گردانیدن. (ناظم الاطباء)