- اوعر (اَ عَ)
دشوار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
معنی اوعر - جستجوی لغت در جدول جو
- اوعر (اَ عُ)
جمع واژۀ وعر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وعر شود
- اوعر
جمع وعر، دشوارها توانمندان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که یک چشمش نابینا شده باشد، یک چشم، در علم زیست شناسی رودۀ کور، جمع عور و عوران
اواره، دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب های مالیاتی را ثبت می کردند، دفتر حساب دیوانی، دیوان خانه، ایاره، اوارجه
(اَ عَ)
لغت نامه دهخدا
بسیارموی اندام. (منتهی الارب). الکثیر الشعر الطویله. مؤنث: شعراء. ج، شعر. (اقرب الموارد).
(اَ عَ)
لغت نامه دهخدا
مرد کم موی و موی افتاده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ریزیده مو. (تاج المصادر بیهقی). ریزنده موی. (مصادر زوزنی). کم موی. (از اقرب الموارد).
سمت و مقصدی باشد که بان طرف رو کنند، برکت سعادت. یا اوغور بخیر. سفر بخیر، یا بد اوغور. بدیمن
