جدول جو
جدول جو

معنی اوستادی - جستجوی لغت در جدول جو

اوستادی
استادی، رجوع به استادی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوستاد
تصویر اوستاد
استاد، آنکه علم یا هنری را به دیگران تعلیم می دهد، آموزگار، آموزنده، دانا و توانا در علم یا هنری، معلم عالی رتبۀ دانشگاه، بالاتر از دانشیار، سرکارگر یا کارفرما در کارگاه صنعتی، رئیس در برخی از بازی های کودکان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ وِ)
منسوب به اوستا (زبان...). از زبانهای هندواروپائی ایران که اوستا کتاب مقدس زرتشتیان به آن نوشته شده. اوستایی به احتمال قوی از زبانهای نواحی شرقی ایران بوده و در آن دو لهجۀ قدیم (گاثی) و جدید میتوان تشخیص داد. تاریخ متروک شدن زبان اوستایی بدرستی دانسته نیست. کهن ترین قسمت اوستا (سرودهای زردشت) محتملاً میان قرون 10 و 6 قبل از میلاد تنظیم شده ولی قسمت عمده آن که جدیدتر است متعلق بدورۀ هخامنشی است. اوستا که تنها اثر این زبان است بخطی که در اواخر دورۀ ساسانی برای نوشتن اوستا از روی خط پهلوی تنظیم شده، نوشته شده. تحقیق زبان اوستایی با توسعۀ زبان شناسی تطبیقی پیشرفت بسیار کرده اما هنوز فهم همه نکات اوستا به آسانی ممکن نیست. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
در اصطلاح تشریح، شیپور اوستاخی یا مجرای اوستاخی مجرایی در گوش آدمی که بحلق راه دارد. (ناظم الاطباء). استاش.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
آموزگاری. معلمی.
لغت نامه دهخدا
موضعی در جنوب تایمنی در افغانستان، قضائی در جهت غربی دریاچۀ اوخری. این قضا شامل 99 ده و چهار مرکز محصولات فلاحتی است. و بیشتر سکنه مسلمان و گروهی مسیحی و از نژاد آراناؤد میباشند. عمده محصولات ارضی آن عبارت است از: گندم، جوو دیگر حبوبات، در کوهها بیشه های بسیار مشتمل بر درختان جنگلی، کاج و سرو یافت شود، و چراگاه ها دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از اوستایی
تصویر اوستایی
منسوب به اوستا. یا زبان اوستایی
فرهنگ لغت هوشیار
معلمی آموزگاری استاد بودن، بالاترین مقام آموزشی دانشگاه پایین تر از آن دانشیاری است، حذاقت مهارت ماهری نیک دانی، زیرکی حیله تدبیر چاره مکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوستاد
تصویر اوستاد
استاد یا اوستاد صفا. مرد کامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استادی
تصویر استادی
((اُ))
مهارت، زیرکی، تدبیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستایی
تصویر ایستایی
استاتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استادی
تصویر استادی
اجتهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
آموزگاری، معلمی، تبحر، حذاقت، خبرگی، مهارت، تردستی، چیره دستی، زیرکی
متضاد: شاگردی، ناشیگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از استادی
تصویر استادی
يتقن
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از استادی
تصویر استادی
Mastery, Professorial, Workmanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maîtrise, professoral, savoir-faire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استادی
تصویر استادی
Meisterschaft, professoral, Handwerkskunst
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استادی
تصویر استادی
熟練 , 教授の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از استادی
تصویر استادی
مہارت , استادانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از استادی
تصویر استادی
দক্ষতা , অধ্যাপকীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از استادی
تصویر استادی
ustadi, ya uprofesa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از استادی
تصویر استادی
ustalık, profesörlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از استادی
تصویر استادی
숙련 , 교수의 , 솜씨
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از استادی
تصویر استادی
מִיּוּם , פרופסוריאלי , מְיוּמָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از استادی
تصویر استادی
майстерність , професорський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استادی
تصویر استادی
प्रवीणता , शिक्षक का , शिल्पकला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از استادی
تصویر استادی
keahlian, profesor, keterampilan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از استادی
تصویر استادی
ความชำนาญ , อาจารย์ , ฝีมือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استادی
تصویر استادی
meesterlijkheid, professorieel, vakmanschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استادی
تصویر استادی
мастерство , профессорский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maestria, professorale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maestria, professorial, habilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استادی
تصویر استادی
精通 , 教授的 , 工艺
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استادی
تصویر استادی
mistrzostwo, profesorski, kunszt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maestría, profesoral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی