جدول جو
جدول جو

معنی اوست - جستجوی لغت در جدول جو

اوست
در بیت زیر به معنی اوستا آمده است:
نشسته بیک دست چون زردهشت
که با زند و اوست آمده از بهشت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
اوست
آبستن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوستا
تصویر اوستا
(پسرانه)
نام کتاب آسمانی زردشت، نام کتاب مقدس زرتشتیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورت
تصویر اورت
بسیار زیاد، بسیار، فراوان، به طور فراوان، جزیل، بی اندازه، غزیر، معتدٌ به، درغیش، موفّر، عدیده، متوافر، موفور، وافر، کثیر، خیلی، به غایت، مفرط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الست
تصویر الست
ازل، زمانی که ابتدا ندارد، جمله ماخوذ از قرآن کریم، الست بربّکم؟ به معنای آیا من پروردگار شما نیستم؟ (اعراف - ۱۷۳)، برای مثال برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست (حافظ - ۶۰)
سرین، کفل، ران، برای مثال همچون رطب اندام و چو روغنش سرین / همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست (عسجدی - ۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوسع
تصویر اوسع
وسیع تر، فراخ تر، گشاده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوستا
تصویر اوستا
کتاب مقدس زرتشتیان که امروزه یک پنجم از اصل آن باقی مانده است، ابستا، استا، است، وستا، ستا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوسط
تصویر اوسط
میانه، میانین، متوسط، معتدل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوست
تصویر دوست
مقابل دشمن، یار، همدم، رفیق مهربان، پسوند متصل به واژه به معنای دوست دارنده مثلاً خدادوست، وطن دوست، شاه دوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایست
تصویر ایست
ایستادن، فرمانی که برای دستور توقف به کار می رود، بایست، بر جای خود بمان، در امور نظامی فرمانی که برای توقف از طرف فرمانده به سربازان داده می شود، فرمانی که مامور راهنمایی و رانندگی برای توقف به وسایل نقلیه می دهد، در پزشکی توقف عمل یکی از دستگاه های حیاتی بدن مثلاً ایست قلبی، ایست مغزی، توقف
فرهنگ فارسی عمید
یوهان، نام جادوگر و حقه باز معروف قرن شانزدهم میلادی است که در ادبیات و افسانه های اروپا شهرت دارد، درباره واقعیت وجود چنین شخصی سخن بسیار است، نام او نخستین بار در نامه ای آمده است که به تاریخ بیستم اوت 1507 میلادی بوسیلۀ راهب کل، اسپن هایم بنام بندیکتین تریثمیوس به یک ریاضی دان یا ستاره شناس نوشته شده است، تریثمیوس او را بعنوان جادوگری که با یک اسم بالابلند قیافۀ فیلسوفانه ای دارد، یاد میکند، دومین نوشته یی که در آن نام فاوست ذکر شده نامه ای از ک، موت به هینریش اوربان و مورخ سوم اکتبر 1513 میلادی است و موت نیز فاوست را بعنوان یک زبان بازبا احتیاط و احترام یاد میکند، یک روحانی پروتستان ضمن اینکه نبوغ و جادوگری را بعنوان دو موهبت فوق طبیعی قیاس و ارزیابی میکند از فاوست نام میبرد، یادداشتهای این مرد پروتستان که یوهان گاست نام داشته به سال 1543 میلادی انتشار یافته است، این مرد عجیب در تمام افسانه هایی که در قرون وسطی به وجود آمده اثر داشته است و کتابهای متعددی بنام فاوست انتشار یافته است، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ وِ)
بمعنی اساس، بنیاد، متن اصلی، پناه و یاوری، در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت میباشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دورۀ ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیلۀ تنسر و پسرش شاپور بوسیلۀ آذربد مهر سپندان) بجمعآوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری بزبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا زند گویند و غالباً اوستا را با کلمه زند با هم می آورند وسپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا پازند نامیدند که زبانش پاکتر و روان تر از زبان زند میباشد. یعنی هزوارش در آن وجود ندارد اوستا دارای 21 نسک و در پنج قسمت است. یسنا (دارای 72 فصل که 17 فصل آن گاتها را تشکیل می دهد) ، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا. قسمتهای مختلف اوستا در زمانهای مختلف و بوسیلۀ اشخاص نوشته شده است و گویند فقط گاتها از خود زردشت است. اوستا مشتمل است بر نیایش اهورمزدا و امشاسپندان و ایزدان و موضوع های اخلاقی و دینی و داستانهای ملی و غیره. اوستا ظاهراً اول بار در قرن 18 میلادی بوسیلۀ آنکتیل دوپرون بزبان فرانسوی ترجمه و در 1771م. در سه جلددر پاریس منتشر شد و سپس مستشرقین بزرگ و بخصوص آلمانها به این کتاب توجه خاص کردند و همه کتاب و یا قسمتی از آنرا ترجمه کردند مانند اشپیگل (ترجمه آلمانی، سه جلد 1852-1863م. لایپزیک) ، دو هارله (ترجمه فرانسوی 1881م. پاریس) و دارمستتر (ترجمه فرانسوی سه جلد 1892-1893 پاریس) فریتس ولف (ترجمه آلمانی 1910 استراسبورگ) بارتولومه، گلدنر و غیره. یشتها (در دو مجلد) و یسنا (در دو مجلد) و گاتها و وندیداد بفارسی ترجمه شده و در بمبئی و ایران بطبع رسیده است. (از دایرهالمعارف فارسی). بگفتۀ دین کرت در عهد هخامنشیان دو نسخه از اوستا در ایران بوده است که اسکندر یکی را در آتش سوزی استخر سوخته و نسخت دیگر را اسکندربا خود برده و آنچه راجع بطب و نجوم و فلسفه و جغرافیا و جز آن بوده بیونانی نقل داده و بخشهای دیگر ازمیان رفته است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اوستا در یک عصر و بیک زبان نوشته نشده. قسمتی که بزردشت منسوب است و قدیم ترین جزء اوستاست موسوم به گات ها میباشد و آن هفده سرود است. (یادداشت ایضاً). بر حسب روایات در سال سی امین سلطنت گشتاسب، زردشت این کتاب را بر 12 هزار پوست گاو بخط زرین به گشتاسب عرضه میکند و او دین زردشت می پذیرد. اوستا دارای هشتاد وسه هزار کلمه است و تفسیر پهلوی اوستا که در دورۀ ساسانیان شده است امروزه متجاوز از یکصدوچهل هزار کلمه است. در زمان شاهان ساسانی بگرد کردن پراکنده های اوستا پرداخته اند و تنها 348 فصل بدست آمده است از محفوظات موبدان و آنرا به بیست ویک نسک بخشیده اند و از اوستای ساسانی نیز امروز ظاهراً بیش از یک ربع آن در دست نیست
لغت نامه دهخدا
اوستاد، استاد:
هرکه گیرد پیشۀ بی اوستا
ریشخندی شد بشهر و روستا،
مولوی،
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایست
تصویر ایست
توقف، سکون، وقفه، مکث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوست
تصویر کوست
بمعنای نقاره و طبل و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوست
تصویر گوست
کوفتگی و کوفته شدن را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوست
تصویر پوست
غشائی که برروی تن آدمی ودیگر حیوانات گسترده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوست
تصویر خوست
مانده، خسته، آزرده، فرسوده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسط
تصویر اوسط
میانه، میانگی، معتدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسخ
تصویر اوسخ
کثیف تر و چرکین تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوستا
تصویر اوستا
کتاب مذهبی زرتشتیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسع
تصویر اوسع
وسیعتر، فراختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسم
تصویر اوسم
زیباتر خوشگل تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوست
تصویر دوست
محب و یکدل و یکرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوت
تصویر اسوت
پیشوا مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد، پیروی پس روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسط
تصویر اوسط
پسندیده تر، برگزیده، میانه، میانین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوسع
تصویر اوسع
((اَ یااُ سَ))
فراخ تر، وسیع تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افست
تصویر افست
((اُ س ِ))
آفست، نوعی از چاپ که نوشته و عکس را بر سطح لاستیکی یک استوانه (سیلندر) گردان برمی گرداند و سپس آن را با فشار استوانه دیگر روی کاغذ چاپ می کنند. ماشین معمولی چاپ افست دارای سه استوانه است. در چاپ افست نخست آن چه را که باید چا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسوت
تصویر اسوت
((اِ یا اُ وِ یا وَ))
پیشوا، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایست
تصویر ایست
ایستادن، توقف، نقطه توقف (موسیقی)، فرمان توقف
ایست بازرسی: محل ایستادن مأموران که وظیفه بررسی و تفتیش را بر عهده دارند، توقف ناگهانی قلب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوستا
تصویر اوستا
((اَ وِ))
یسنا، اوستا، ویسپرد، وندیداد، یشتا، خرده اوستا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوست
تصویر دوست
رفیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوست
تصویر پوست
جلد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایست
تصویر ایست
توقف
فرهنگ واژه فارسی سره
هاوست
فرهنگ گویش مازندرانی