3 در دین یونان خدای آسمان (رب النوع) و اول فرمانروای جهان، پسر گایا و پدر تیتانها و سیکلوپها، وی چون از دیدن هیکل کریه فرزندان خود بیزار بود آنها را در تارتاروس محبوس کرد، گایا کرونوس را برانگیخت تا او را معزول کرده و بجایش نشست، از خونش که بزمین ریخت عفریت ها و ارینوئس برخاستند و از آنچه بدریا ریخت آفرودیته بوجود آمد، (دایرهالمعارف فارسی)
3 در دین یونان خدای آسمان (رب النوع) و اول فرمانروای جهان، پسر گایا و پدر تیتانها و سیکلوپها، وی چون از دیدن هیکل کریه فرزندان خود بیزار بود آنها را در تارتاروس محبوس کرد، گایا کرونوس را برانگیخت تا او را معزول کرده و بجایش نشست، از خونش که بزمین ریخت عفریت ها و ارینوئس برخاستند و از آنچه بدریا ریخت آفرودیته بوجود آمد، (دایرهالمعارف فارسی)
در نجوم هفتمین سیاره (از لحاظ فاصله از خورشید) در منظومۀ شمسی، پنج قمر دارد (پنجمین در 1948م، کشف شد)، اورانوس را هرشل کشف کرد (در 1781)، مطالعه در اختلالات حرکت آن منجر به کشف نپتون شد، (دایرهالمعارف فارسی)
در نجوم هفتمین سیاره (از لحاظ فاصله از خورشید) در منظومۀ شمسی، پنج قمر دارد (پنجمین در 1948م، کشف شد)، اورانوس را هرشل کشف کرد (در 1781)، مطالعه در اختلالات حرکت آن منجر به کشف نپتون شد، (دایرهالمعارف فارسی)
بخشی از بیمارستان یا مؤسسۀ درمانی که به مجروحان یا بیماران نیازمند فوریت پزشکی رسیدگی می کند، بیماری یا جراحتی که به مراقبت های فوری پزشکی نیاز دارد، مرکز پزشکی که برای انتقال بیماران به بخش اورژانس بیمارستان ها، آمبولانس هایی در اختیار دارد، کنایه از فوری
بخشی از بیمارستان یا مؤسسۀ درمانی که به مجروحان یا بیماران نیازمند فوریت پزشکی رسیدگی می کند، بیماری یا جراحتی که به مراقبت های فوری پزشکی نیاز دارد، مرکز پزشکی که برای انتقال بیماران به بخش اورژانس بیمارستان ها، آمبولانس هایی در اختیار دارد، کنایه از فوری
عنصری فلزی، براق، خاکستری و نسبتاً گرم، دارای تشعشعات رادیواکتیو که بیشتر به صورت اکسید اورانیوم همراه سنگ معدن سرب یافت می شود و با شکافت هستۀ آن انرژی اتمی به وجود می آید
عنصری فلزی، براق، خاکستری و نسبتاً گرم، دارای تشعشعات رادیواکتیو که بیشتر به صورت اکسید اورانیوم همراه سنگ معدن سرب یافت می شود و با شکافت هستۀ آن انرژی اتمی به وجود می آید
ایل، طایفه ای از قزلباش و قزلباش فرقه ای است از مغلان ایران و در یکی از لغات ترکی نوشته که شاملوبمعنی شامی است چرا که لفظ لو بضم لام و واو معروف در ترکی برای نسبت آید، (غیاث اللغات) (آنندراج)، بعضی از سکنۀ شام هستند که امیرتیمور آنها را بخراسان کوچانید و بعدها به ایل شاملو معروف شده اند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 46)، یکی از هفت قبیله ای که از ارکان قزلباش بشمار آیند، (تاریخ ادبیات صص 11 - 41)
ایل، طایفه ای از قزلباش و قزلباش فرقه ای است از مغلان ایران و در یکی از لغات ترکی نوشته که شاملوبمعنی شامی است چرا که لفظ لو بضم لام و واو معروف در ترکی برای نسبت آید، (غیاث اللغات) (آنندراج)، بعضی از سکنۀ شام هستند که امیرتیمور آنها را بخراسان کوچانید و بعدها به ایل شاملو معروف شده اند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 46)، یکی از هفت قبیله ای که از ارکان قزلباش بشمار آیند، (تاریخ ادبیات صص 11 - 41)
رومی. از امپراتوران روم بود و وی را اطربون نیز می خواندند. صاحب عیون الاخبار این ابیات را از عبدالله بن سبره الحرشی آورده است: فان یکن اطربون الروم قطعها فقد ترکت بها اوصاله قطعا و ان یکن اطربون الروم قطعها فان ّ فیهابحمدالله منتفعا. و گوید وی کسی است که اطریانوس رومی دست او را برید. (از عیون الاخبار ج 1 ص 192) ، برگزیده و خیار چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اشراف قوم و بقولی مجتمع ایشان. (از اقرب الموارد). ج، اطاسیم. (متن اللغه). رجوع به اسطمه و اصطمه شود
رومی. از امپراتوران روم بود و وی را اطربون نیز می خواندند. صاحب عیون الاخبار این ابیات را از عبدالله بن سبره الحرشی آورده است: فان یکن اطربون الروم قطعها فقد ترکت بها اوصاله قطعا و ان یکن اطربون الروم قطعها فان ّ فیهابحمدالله منتفعا. و گوید وی کسی است که اطریانوس رومی دست او را برید. (از عیون الاخبار ج 1 ص 192) ، برگزیده و خیار چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اشراف قوم و بقولی مجتمع ایشان. (از اقرب الموارد). ج، اطاسیم. (متن اللغه). رجوع به اسطمه و اصطمه شود
استانوز. قصبۀ کوچک ناحیۀ مرکزی، در انطالیه قضای مرکز سنجاق تکه از ولایت قونیه قریب 60 هزارگزی شمال غربی انطالیه، بساحل نهری بهمین نام. موقع آن مرتفع و هوایش معتدل و روح افزا و محل تابستانی انطالیه باشد. (قاموس الاعلام ترکی) ، کشتن کسی راعوض کسی. کشتن قاتل را بعوض مقتول: استباء القاتل بالقتیل، کشنده را بجای کشته کشت. (از منتهی الارب) استانوز. قصبه ایست در قضای مرکزی ولایت و سنجاق انقره (انگوریه) قریب به 25 هزارگزی غربی شهر آنقره، در محلی که نهر چارسو به شعبه آنقره از رود خانه سکاریه ریخته میشود، و وقتی در شمار مرکز ناحیۀ ملحق بقضای مرکز بوده است. (قاموس الاعلام ترکی)
استانوز. قصبۀ کوچک ناحیۀ مرکزی، در انطالیه قضای مرکز سنجاق تکه از ولایت قونیه قریب 60 هزارگزی شمال غربی انطالیه، بساحل نهری بهمین نام. موقع آن مرتفع و هوایش معتدل و روح افزا و محل تابستانی انطالیه باشد. (قاموس الاعلام ترکی) ، کشتن کسی راعوض کسی. کشتن قاتل را بعوض مقتول: استباء القاتل بالقتیل، کشنده را بجای کشته کشت. (از منتهی الارب) استانوز. قصبه ایست در قضای مرکزی ولایت و سنجاق انقره (انگوریه) قریب به 25 هزارگزی غربی شهر آنقره، در محلی که نهر چارسو به شعبه آنقره از رود خانه سکاریه ریخته میشود، و وقتی در شمار مرکز ناحیۀ ملحق بقضای مرکز بوده است. (قاموس الاعلام ترکی)
سردار و قیصر روم در جنگ با آلب ارسلان سلجوقی در سنۀ 463 هجری قمری سلطان آلب ارسلان که معمورۀ عالم را در حیطۀ تصرف داشت بجانب عراق عرب میرفت و در حدود خوی خبر متواتر شد که پادشاه روم ارمانوس نام، سیصد هزار یا دویست هزار مرد شمشیرزن از دیار فرنگ و روس وارمن فراهم آورده متوجه دیار اسلام است و آن مقدار از بطارقه و اساقفه در ظل رایت او مجتمع گشته اند که محاسب وهم از تعداد ایشان بعجز اعتراف میکند و قیصر وعلمای نصاری قرار بر آن داده اند که بعد از فتح، جاسلیق بجای خلیفه بنشانند و تا سمرقند بلاد اسلام را لگدکوب مراکب ضلالت و طغیان گردانند و صحایف قرآن را سوخته متابعان رسول آخرالزمان را بکشند و شعار ملت مسیحا ظاهر سازند و خط بطلان بر احکام فرقانی کشند. سلطان الب ارسلان بعد از استماع این سخنان عزم رزم رومیان کرده خواجه نظام الملک را با احمال و اثقال ببعضی از حدود ولایات فرستاد و بنفس نفیس قریب پانزده هزار یا دوازده هزار مرد جرار که در آن زمان در موکب نصرت شعار بودند، به استقبال قیصر روان شد و بعد از تقارب فریقین، شاه تکین را که رکن رکین دولت الب ارسلان بود، جهت طلب مصالحه تا خوی نزد قیصر فرستاد و قیصر این معنی را بر ضعف حمل کرده بباد نخوت آتش خصومتش تیزتر گشت. در منازجرد در روز جمعه که خطبای ملت خیرالانام علیه الصلوه و السلام بر منابر اسلام بدعای اللهم افتح جیوش المسلمین زبان گشاده بودند، اصحاب هدایت بر ارباب ضلالت بتسویۀ صفوف قیام کردند. محمدیان غلغلۀ تکبیر و صلوه از اوج آسمان گذرانیدند و عیسویان صدای کوس و ناقوس بذروۀ فلک آبنوس رسانیدند و ارمانس نیزه بدست گرفته در پیش صف بجولان آمد، بهادران روم و ارمن را بمحاربۀ گردان صف شکن تحریص نمود و سلطان الب ارسلان نیز زبان به استمالت جنود ظفرورود گشاده میفرمود که اگر اندک سستی در جنگ واقع شود، ذرّیت اهل اسلام را کفرو ظلام اسیر گردانند و چون بباد حملۀ ابطال رجال، غبار معرکۀ پیکار در هیجان آمد و نیران قتال التهاب یافته روی زمین از خون مردان شجاعت آئین رنگین شد. الب ارسلان دستار از سر برداشته و کمر از میان گشاده پیشانی مسکنت بر خاک نهاد واز پادشاه علی الاطلاق ظفر و نصرت مسئلت کرده در تضرع و زاری آن مقدار مبالغه کرد که هر کس که آوازش شنود، بجای آب جوی خون از دیده گشود و همان لحظه اثر دعای اجابت انتما ظاهر گشته صرصر نکبت بجانب لشکر شقاوت اثر قیصر در اهتزاز آمده سلطان الب ارسلان به استظهار تمام بر بارگیر قمرمسیر سوار گشته به اتفاق جمعی از فارسان میدان نبرد بر رومیان حمله کرد. قیصر ساعتی بمقابله و مقاتله ایستاده بالاخره تزلزل به اقدام ثبات و قرار او راه یافت و بهنگام غروب آفتاب عنان عزیمت بصوب بادیۀ فرار تافت و سلطان از معرکه در معسکر ارمانوس نزول اجلال فرموده سریر او را بفر وجود همایون بیاراست و گوهرآئین را که در سلک امرای عظام انتظام داشت، به تکامشی قیصر مأمور گردانید و او از عقب رومیان شتافته یکی از غلامانش بقیصر رسید و او را اسیر کرده بنظر خواجه رسانید. از غرایب آنکه در وقت عرض لشکر اسامی بهادران در دفتر عارض، آن غلام را بغایت حقیرجثّه دیده از نوشتن نام او اعراض نموده بوده اند و سلطان الب ارسلان یا سعدالدولۀشحنه، علی اخلاف الروایتین، عارض را گفت در تحریر نام این غلام، تمسخر منمای چه می شاید که قیصر بر دست او گرفتار آید. عاقبت آنچه بر زبان آن دولتمند گذشته بود، از حیز قوت بفعل آمد. القصه چون گوهرآئین ارمانوس را بنظر سلطان ارسلان رسانید، سلطان او را سخنان درشت گفت و بقول یافعی برخاسته بر دست خود تازیانه بر سرش زد و او را بر عدم قبول مصالحه سرزنش کرد و قیصر هزاروپانصد دینار جهت فدای نفس خود و سایر اسیران روم قبول کرد و مراسم اعتذار بتقدیم رسانید و سلطان پوزش پذیر، رقم عفو بر جریدۀ جریمه اش کشید و همان لحظه اشارت فرمود تا نزدیک بسریر سلطنت مصیر کرسی نهادند و قیصر را بر آن نشاندند و بعد از آن دختر ارمانوس را به پسر خود ملک ارسلان در سلک ازدواج منتظم گردانیده و او را با عظمای بطارقه و اساقفه خلع فاخره پوشانیده رخصت انصراف بجانب روم داد و یک فرسخ بمشایعت قیصر قدم رنجه فرمود و هزار دینار به او عطا نمود. (حبطج 1 صص 371-372). پس از طغرل، الب ارسلان، پسر چغربیک بپادشاهی نشست (455-465 هجری قمری). او، قتلمش پسر اسرائیل را در حدود دامغان برانداخت و صدارت را به نظام الملک، ابوعلی الحسن بن اسحاق طوسی داد (456 هجری قمری) ، سپس بطرف مغرب و ممالک روم لشکر کشید و ارمنستان وگرجستان را فتح کرد. در این وقت ملکه ادسی در قسطنطنیه پادشاهی میکرد. فتوحات الب ارسلان وحشت و تزلزل در ارکان دولت او انداخت. ملکۀ مزبوره از هول و ترس به یکی از سرداران روم موسوم به رمانوس دیوژن ملتجی شد و خود و مملکت را تسلیم او کرد (1068م.) و او بپادشاهی روم شرقی نشست و لشکر بجنگ ترکان کشید. میدان رزم میان او و الب ارسلان سلجوقی قرب سه سال باز بود (1068-1071 میلادی). محاربۀ قاطع این جنگها در موضع ملازگرد میان، ارزروم و وان، در بهار 1071 میلادی (463 هجری قمری) اتفاق افتاد. این محاربه قاطع بود. زیرا قیصر روم شرقی خود اسیر ترکان شد و سلجوقیان بر ارمنستان و آسیای صغیر استیلاء یافتند. قوای رومیان را در این محاربه یکصد تا یکصدوبیست هزار سوار و پیاده نوشته اند و آنها بیشتر از مقدونیه و بلغارستان و ملداوی آمدندو مردان داوطلب نیز از اروپای غربی بدیشان ملحق شده بودند. قیصر روم خود بشخصه در فرماندهی کل قرار داشت و با اطمینان کامل بطرف مشرق جلو میرفت که هرچه زودتر ارمنستان را که از نظر سوق الجیشی مهم بود، از ترکان پاک کند و کار آنها را بسازد. رومیان به ملازگرد حمله کردند و آن را از تصرف ترکان بیرون آوردند اما لشکر روم در جبال خشک و اراضی بایر به تنگی آذوقه افتاد و نیز از طول و دوری مسافرت خسته و فرسوده شده بودند. این را هم باید گفت که از لشکر ناجور و سپاه داوطلب که برای جلب نفع و چپاول بجنگ بودند کاری ساخته نیست. الب ارسلان نزدیک ملازگرد برابر رومیان پدیدار شد. لشکر او را چهل هزار سوار نوشته اند. سرعت حرکت و چابکی و چالاکی و جسارت سواران ترک، وحشت در رومیان تولید کرد. محاربه از طرف رومیها شروع شد. رومیان با صفوف مستقیم و ستونهای بسته حمله آغاز کردند. سواران ترک بتندی قلب لشکر خود را باز کرده بشکل هلال جلو دشمن ایستادند و هر قدر که فشار رومیها بقلب ترکان زیاده گردید سواران سلجوقی بیشتر در جناحین دشمن قرار گرفتند. خورشید که از وسط آسمان بسمت مغرب سرازیر شد، حملات ترکان بجناحین رومیها شروع گردید. الب ارسلان عمامه بر سر و گرز در دست در قلب قشون فرمان میداد، جوش و خروش و ولوله و هلهله از ترکان بلند شد. فشار ترکان که در مرکز بودند، جناحین آنها را بجلو رانده شکل هلال مانند حلقه ای رومیها را احاطه کرد و سرداران رومی در جناحین تسلیم شدند. خود قیصر روم تا آخر جنگید اما زخم نخورده تسلیم ترکان شد. قیصر روم را روز دیگر حضور الب ارسلان آوردند. مورخین کلیسا از الب ارسلان و رفتار او نسبت بقیصر تمجید میکنند. عهدنامۀ میان قیصر و الب ارسلان در همان محل منعقد گردید و مقرر شد که دولت روم شرقی مبلغی نقد و مبلغی سالیانه به الب ارسلان پردازد و نیز مسلمین که در روم گرفتار شده بودند، آزاد شوند. به امر آلب ارسلان قیصر اسیر را با احترام بحدود روم سوق دادند. اما رومیان قیصر مزبور رانپذیرفته تنی دیگر را بجای او بپادشاهی نشاندند. رومانوس دیوژن با وجود مساعدت ترکان کاری از پیش نبرده، اسیر دست رومیان گردید و در حبس بمرد. (تاریخ عمومی قرون وسطی تألیف عبدالحسین شیبانی صص 134-136) ، آنکه پلک او سرخ و با سیلان آب باشد. (منتهی الأرب) XXX
سردار و قیصر روم در جنگ با آلب ارسلان سلجوقی در سنۀ 463 هجری قمری سلطان آلب ارسلان که معمورۀ عالم را در حیطۀ تصرف داشت بجانب عراق عرب میرفت و در حدود خوی خبر متواتر شد که پادشاه روم ارمانوس نام، سیصد هزار یا دویست هزار مرد شمشیرزن از دیار فرنگ و روس وارمن فراهم آورده متوجه دیار اسلام است و آن مقدار از بطارقه و اساقفه در ظل رایت او مجتمع گشته اند که محاسب وهم از تعداد ایشان بعجز اعتراف میکند و قیصر وعلمای نصاری قرار بر آن داده اند که بعد از فتح، جاسلیق بجای خلیفه بنشانند و تا سمرقند بلاد اسلام را لگدکوب مراکب ضلالت و طغیان گردانند و صحایف قرآن را سوخته متابعان رسول آخرالزمان را بکشند و شعار ملت مسیحا ظاهر سازند و خط بطلان بر احکام فرقانی کشند. سلطان الب ارسلان بعد از استماع این سخنان عزم رزم رومیان کرده خواجه نظام الملک را با احمال و اثقال ببعضی از حدود ولایات فرستاد و بنفس نفیس قریب پانزده هزار یا دوازده هزار مرد جرار که در آن زمان در موکب نصرت شعار بودند، به استقبال قیصر روان شد و بعد از تقارب فریقین، شاه تکین را که رکن رکین دولت الب ارسلان بود، جهت طلب مصالحه تا خوی نزد قیصر فرستاد و قیصر این معنی را بر ضعف حمل کرده بباد نخوت آتش خصومتش تیزتر گشت. در منازجرد در روز جمعه که خطبای ملت خیرالانام علیه الصلوه و السلام بر منابر اسلام بدعای اللهم افتح جیوش المسلمین زبان گشاده بودند، اصحاب هدایت بر ارباب ضلالت بتسویۀ صفوف قیام کردند. محمدیان غلغلۀ تکبیر و صلوه از اوج آسمان گذرانیدند و عیسویان صدای کوس و ناقوس بذروۀ فلک آبنوس رسانیدند و ارمانس نیزه بدست گرفته در پیش صف بجولان آمد، بهادران روم و ارمن را بمحاربۀ گردان صف شکن تحریص نمود و سلطان الب ارسلان نیز زبان به استمالت جنود ظفرورود گشاده میفرمود که اگر اندک سستی در جنگ واقع شود، ذرّیت اهل اسلام را کفرو ظلام اسیر گردانند و چون بباد حملۀ ابطال رجال، غبار معرکۀ پیکار در هیجان آمد و نیران قتال التهاب یافته روی زمین از خون مردان شجاعت آئین رنگین شد. الب ارسلان دستار از سر برداشته و کمر از میان گشاده پیشانی مسکنت بر خاک نهاد واز پادشاه علی الاطلاق ظفر و نصرت مسئلت کرده در تضرع و زاری آن مقدار مبالغه کرد که هر کس که آوازش شنود، بجای آب جوی خون از دیده گشود و همان لحظه اثر دعای اجابت انتما ظاهر گشته صرصر نکبت بجانب لشکر شقاوت اثر قیصر در اهتزاز آمده سلطان الب ارسلان به استظهار تمام بر بارگیر قمرمسیر سوار گشته به اتفاق جمعی از فارسان میدان نبرد بر رومیان حمله کرد. قیصر ساعتی بمقابله و مقاتله ایستاده بالاخره تزلزل به اقدام ثبات و قرار او راه یافت و بهنگام غروب آفتاب عنان عزیمت بصوب بادیۀ فرار تافت و سلطان از معرکه در معسکر ارمانوس نزول اجلال فرموده سریر او را بفر وجود همایون بیاراست و گوهرآئین را که در سلک امرای عظام انتظام داشت، به تکامشی قیصر مأمور گردانید و او از عقب رومیان شتافته یکی از غلامانش بقیصر رسید و او را اسیر کرده بنظر خواجه رسانید. از غرایب آنکه در وقت عرض لشکر اسامی بهادران در دفتر عارض، آن غلام را بغایت حقیرجثّه دیده از نوشتن نام او اعراض نموده بوده اند و سلطان الب ارسلان یا سعدالدولۀشحنه، علی اخلاف الروایتین، عارض را گفت در تحریر نام این غلام، تمسخر منمای چه می شاید که قیصر بر دست او گرفتار آید. عاقبت آنچه بر زبان آن دولتمند گذشته بود، از حیز قوت بفعل آمد. القصه چون گوهرآئین ارمانوس را بنظر سلطان ارسلان رسانید، سلطان او را سخنان درشت گفت و بقول یافعی برخاسته بر دست خود تازیانه بر سرش زد و او را بر عدم قبول مصالحه سرزنش کرد و قیصر هزاروپانصد دینار جهت فدای نفس خود و سایر اسیران روم قبول کرد و مراسم اعتذار بتقدیم رسانید و سلطان پوزش پذیر، رقم عفو بر جریدۀ جریمه اش کشید و همان لحظه اشارت فرمود تا نزدیک بسریر سلطنت مصیر کرسی نهادند و قیصر را بر آن نشاندند و بعد از آن دختر ارمانوس را به پسر خود ملک ارسلان در سلک ازدواج منتظم گردانیده و او را با عظمای بطارقه و اساقفه خلع فاخره پوشانیده رخصت انصراف بجانب روم داد و یک فرسخ بمشایعت قیصر قدم رنجه فرمود و هزار دینار به او عطا نمود. (حبطج 1 صص 371-372). پس از طغرل، الب ارسلان، پسر چغربیک بپادشاهی نشست (455-465 هجری قمری). او، قتلمش پسر اسرائیل را در حدود دامغان برانداخت و صدارت را به نظام الملک، ابوعلی الحسن بن اسحاق طوسی داد (456 هجری قمری) ، سپس بطرف مغرب و ممالک روم لشکر کشید و ارمنستان وگرجستان را فتح کرد. در این وقت ملکه ادسی در قسطنطنیه پادشاهی میکرد. فتوحات الب ارسلان وحشت و تزلزل در ارکان دولت او انداخت. ملکۀ مزبوره از هول و ترس به یکی از سرداران روم موسوم به رمانوس دیوژن ملتجی شد و خود و مملکت را تسلیم او کرد (1068م.) و او بپادشاهی روم شرقی نشست و لشکر بجنگ ترکان کشید. میدان رزم میان او و الب ارسلان سلجوقی قرب سه سال باز بود (1068-1071 میلادی). محاربۀ قاطع این جنگها در موضع ملازگرد میان، ارزروم و وان، در بهار 1071 میلادی (463 هجری قمری) اتفاق افتاد. این محاربه قاطع بود. زیرا قیصر روم شرقی خود اسیر ترکان شد و سلجوقیان بر ارمنستان و آسیای صغیر استیلاء یافتند. قوای رومیان را در این محاربه یکصد تا یکصدوبیست هزار سوار و پیاده نوشته اند و آنها بیشتر از مقدونیه و بلغارستان و ملداوی آمدندو مردان داوطلب نیز از اروپای غربی بدیشان ملحق شده بودند. قیصر روم خود بشخصه در فرماندهی کل قرار داشت و با اطمینان کامل بطرف مشرق جلو میرفت که هرچه زودتر ارمنستان را که از نظر سوق الجیشی مهم بود، از ترکان پاک کند و کار آنها را بسازد. رومیان به ملازگرد حمله کردند و آن را از تصرف ترکان بیرون آوردند اما لشکر روم در جبال خشک و اراضی بایر به تنگی آذوقه افتاد و نیز از طول و دوری مسافرت خسته و فرسوده شده بودند. این را هم باید گفت که از لشکر ناجور و سپاه داوطلب که برای جلب نفع و چپاول بجنگ بودند کاری ساخته نیست. الب ارسلان نزدیک ملازگرد برابر رومیان پدیدار شد. لشکر او را چهل هزار سوار نوشته اند. سرعت حرکت و چابکی و چالاکی و جسارت سواران ترک، وحشت در رومیان تولید کرد. محاربه از طرف رومیها شروع شد. رومیان با صفوف مستقیم و ستونهای بسته حمله آغاز کردند. سواران ترک بتندی قلب لشکر خود را باز کرده بشکل هلال جلو دشمن ایستادند و هر قدر که فشار رومیها بقلب ترکان زیاده گردید سواران سلجوقی بیشتر در جناحین دشمن قرار گرفتند. خورشید که از وسط آسمان بسمت مغرب سرازیر شد، حملات ترکان بجناحین رومیها شروع گردید. الب ارسلان عمامه بر سر و گرز در دست در قلب قشون فرمان میداد، جوش و خروش و ولوله و هلهله از ترکان بلند شد. فشار ترکان که در مرکز بودند، جناحین آنها را بجلو رانده شکل هلال مانند حلقه ای رومیها را احاطه کرد و سرداران رومی در جناحین تسلیم شدند. خود قیصر روم تا آخر جنگید اما زخم نخورده تسلیم ترکان شد. قیصر روم را روز دیگر حضور الب ارسلان آوردند. مورخین کلیسا از الب ارسلان و رفتار او نسبت بقیصر تمجید میکنند. عهدنامۀ میان قیصر و الب ارسلان در همان محل منعقد گردید و مقرر شد که دولت روم شرقی مبلغی نقد و مبلغی سالیانه به الب ارسلان پردازد و نیز مسلمین که در روم گرفتار شده بودند، آزاد شوند. به امر آلب ارسلان قیصر اسیر را با احترام بحدود روم سوق دادند. اما رومیان قیصر مزبور رانپذیرفته تنی دیگر را بجای او بپادشاهی نشاندند. رومانوس دیوژن با وجود مساعدت ترکان کاری از پیش نبرده، اسیر دست رومیان گردید و در حبس بمرد. (تاریخ عمومی قرون وسطی تألیف عبدالحسین شیبانی صص 134-136) ، آنکه پلک او سرخ و با سیلان آب باشد. (منتهی الأرب) XXX
نامی است که یونانیان باستان و اروپائیان به بحر محیط اطلاق میکنند. عرب این نام را پذیرفته و معرب ساخته اند. به این اسم آن مقدار آبی را که سه ربع از کرۀ زمین یعنی 374 میلیون کیلومتر مربع را احاطه کرده است می نامند. علمای جغرافیا نوعاً اقیانوس را تقسیم کرده اند به: 1- اقیانوس منجمد شمالی. 2- اقیانوس منجمد جنوبی. 3- اقیانوس اطلس. 4- اقیانوس کبیر که جزء غربی آنرا اقیانوس هندنیز مینامند. (ناظم الاطباء). اوقیانوس: در آن ژرف دریا شگفتی بماند که یونانیش اوقیانوس خواند. نظامی، دادن عطا. دهش، گویند: ما اکاحه، ای ما اعطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دادن. (آنندراج)
نامی است که یونانیان باستان و اروپائیان به بحر محیط اطلاق میکنند. عرب این نام را پذیرفته و معرب ساخته اند. به این اسم آن مقدار آبی را که سه ربع از کرۀ زمین یعنی 374 میلیون کیلومتر مربع را احاطه کرده است می نامند. علمای جغرافیا نوعاً اقیانوس را تقسیم کرده اند به: 1- اقیانوس منجمد شمالی. 2- اقیانوس منجمد جنوبی. 3- اقیانوس اطلس. 4- اقیانوس کبیر که جزء غربی آنرا اقیانوس هندنیز مینامند. (ناظم الاطباء). اوقیانوس: در آن ژرف دریا شگفتی بماند که یونانیش اوقیانوس خواند. نظامی، دادن عطا. دهش، گویند: ما اکاحه، ای ما اعطاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دادن. (آنندراج)
اذریانوس. قیصر روم. ثم ملک بعده (ای بعد البیوس طرینوس) ایلیوس ادریانوس قیصر احدی وعشرین سنه و بنی مدینته. (عیون الانباء ج 1 ص 74). و رجوع به همان جلد ص 75 و 84 شود. وی از خانوادۀ انطونیوس است. مولد او روم بسال 76 میلادی و وفات در بایا بسال 138م. بود. وی درکودکی یتیم شد و پسر عم او تراژان (طرینوس) بتربیت او همت گماشت و بهنگام مرگ امپراطوری خود را بدو واگذاشت. وی که همه مقامات را بسلسلۀ مراتب طی کرده بود بسال 117 امپراطور شد و کوشید تا در امپراطوری خود آرامش مستقر سازد و بر آن شد که حدود شرقی ممالک روم را همان حدودی قرار دهد که اغسطس مقرر داشته بود و سپس در برتانی استحکامات وسیعی ساخت که بنام ’حصار ادریانوس’ مشهور است و همچنین در آلمان در نواحی دکومات از مایانس تا راتیسبون و در امتداد رود دانوب نیز استحکامات کرد و نیز وی همچون یکتن سیاح و باستانشناس و مدیر در کشورهای خویش سفر کرد و در مسیر خود ابنیۀ عالیه بساخت (در آسیا و در اثینا و غیره) و حوالی روم و خود روم را با بنای ویلای آدریانوس، پل الیانوس و آرامگاه خویش مزین ساخت. وی در امور اداری و حقوقی مملکت اصلاحات اساسی کرد و تخفیف خراج داد و از شکنجۀ مسیحیان بکاست و پیوسته از علوم حمایت کرد و ادبیات و هنرهای زیبا را از عنفوان شباب ارج مینهاد و همواره بترویج آن همت مصروف میداشت بخصوص در آخرین سالهای عمر خویش که در ویلای تیبور اقامت داشت. بدین وجه ادریانوس مدت بیست ویک سال جهان عصر خویش را از صلح و سعادت برخوردار کرد و فقط یک جنگ درزمان او با یهودیان که عصیان کرده بودند بوقوع پیوست و بسختی آنان را سرکوب کردند (132- 135م.). و وی مقام امپراطوری را پس از خود به انطونیوس واگذاشت. بطلمیوس صاحب مجسطی بزمان او بود. (ابن الندیم). سقناس کتابی در صنعت کیمیا بنام کتاب سقناس فی حکمه للملک ادریانوس کرده است. (ابن الندیم)
اذریانوس. قیصر روم. ثم ملک بعده (ای بعد البیوس طرینوس) ایلیوس ادریانوس قیصر احدی وعشرین سنه و بنی مدینته. (عیون الانباء ج 1 ص 74). و رجوع به همان جلد ص 75 و 84 شود. وی از خانوادۀ انطونیوس است. مولد او روم بسال 76 میلادی و وفات در بایا بسال 138م. بود. وی درکودکی یتیم شد و پسر عم او تراژان (طرینوس) بتربیت او همت گماشت و بهنگام مرگ امپراطوری خود را بدو واگذاشت. وی که همه مقامات را بسلسلۀ مراتب طی کرده بود بسال 117 امپراطور شد و کوشید تا در امپراطوری خود آرامش مستقر سازد و بر آن شد که حدود شرقی ممالک روم را همان حدودی قرار دهد که اغسطس مقرر داشته بود و سپس در برتانی استحکامات وسیعی ساخت که بنام ’حصار ادریانوس’ مشهور است و همچنین در آلمان در نواحی دکومات از مایانس تا راتیسبون و در امتداد رود دانوب نیز استحکامات کرد و نیز وی همچون یکتن سیاح و باستانشناس و مدیر در کشورهای خویش سفر کرد و در مسیر خود ابنیۀ عالیه بساخت (در آسیا و در اثینا و غیره) و حوالی روم و خود روم را با بنای ویلای آدریانوس، پل الیانوس و آرامگاه خویش مزین ساخت. وی در امور اداری و حقوقی مملکت اصلاحات اساسی کرد و تخفیف خراج داد و از شکنجۀ مسیحیان بکاست و پیوسته از علوم حمایت کرد و ادبیات و هنرهای زیبا را از عنفوان شباب ارج مینهاد و همواره بترویج آن همت مصروف میداشت بخصوص در آخرین سالهای عمر خویش که در ویلای تیبور اقامت داشت. بدین وجه ادریانوس مدت بیست ویک سال جهان عصر خویش را از صلح و سعادت برخوردار کرد و فقط یک جنگ درزمان او با یهودیان که عصیان کرده بودند بوقوع پیوست و بسختی آنان را سرکوب کردند (132- 135م.). و وی مقام امپراطوری را پس از خود به انطونیوس واگذاشت. بطلمیوس صاحب مجسطی بزمان او بود. (ابن الندیم). سقناس کتابی در صنعت کیمیا بنام کتاب سقناس فی حکمه للملک ادریانوس کرده است. (ابن الندیم)
رومانی. قفطی گوید: وی شیخی از شیوخ یونان بود. جالینوس از او یاد کرده و گفته است که الیانوس شیخ او بود و در علم طب تخصص نداشت. (از تاریخ الحکماء ص 65). و رجوع بهمین کتاب و ’الیان’ (نویسندۀ رومی) شود
رومانی. قفطی گوید: وی شیخی از شیوخ یونان بود. جالینوس از او یاد کرده و گفته است که الیانوس شیخ او بود و در علم طب تخصص نداشت. (از تاریخ الحکماء ص 65). و رجوع بهمین کتاب و ’الیان’ (نویسندۀ رومی) شود
عنصر فلزی رادیوآکتیو و نقره فام و بسیار سخت (علامت شیمیایی آن U). فعالیت شیمیایی آن زیاد است. کانه های عمده آن پچبلند و کارنوتیت میباشد که عظیمترین ذخایر آنها در کانادا و جمهوری کنگو (کنگوی سابق بلژیک) قرار دارد. ذخایر موجود در چکسلواکی از جنبۀ تاریخی اهمیت دارد. اورانیوم سه همجای (= ایزوتوپ) طبیعی دارد و تاکنون چندین همجای مصنوعی آن ساخته شده است. همجاهای طبیعی اورانیوم دارای اعداد جرمی 238 و 235 و 234 هستند و آنها را بترتیب به U238 و U235 و U234 نمایش میدهند. اورانیوم طبیعی مشتمل بر این سه همجاست (بترتیب 99/27 و 0/72 و 0/006 درصد) اورانیوم را میلادی ه. کلاپروت در سال 1789م. کشف و به افتخار کشف 1781م. اورانوس بتوسط هرشل نامگذاری کرد. اگرچه این عنصر در بعضی از اکتشافات فیزیکی (مانند رادیو آکتیویته) نقش عمده ای داشت تا سال 1940 مورد استعمال صنعتی چندانی نداشت. کشف شکافت هستۀ اورانیوم و آزاد شدن انرژی اتمی اهمیت فراوان این عنصر را آشکار ساخت و از سال 1945م. مساعی فراوان برای کشف و بهره برداری منابع اورانیوم بعمل آمده است. شکافتن هستۀ اورانیوم بوسیلۀ بمباران با نوترون ها بعمل می آید. هستۀ U235 با گرفتن یک نوترون میشکافد و انرژی رها میکند. اورانیوم U238 با گرفتن یک نوترون نمی شکافد ولی میتوان از آن پلوتونیوم بدست آورد که عنصری شکافت پذیر است. (دایرهالمعارف فارسی)
عنصر فلزی رادیوآکتیو و نقره فام و بسیار سخت (علامت شیمیایی آن U). فعالیت شیمیایی آن زیاد است. کانه های عمده آن پچبلند و کارنوتیت میباشد که عظیمترین ذخایر آنها در کانادا و جمهوری کنگو (کنگوی سابق بلژیک) قرار دارد. ذخایر موجود در چکسلواکی از جنبۀ تاریخی اهمیت دارد. اورانیوم سه همجای (= ایزوتوپ) طبیعی دارد و تاکنون چندین همجای مصنوعی آن ساخته شده است. همجاهای طبیعی اورانیوم دارای اعداد جرمی 238 و 235 و 234 هستند و آنها را بترتیب به U238 و U235 و U234 نمایش میدهند. اورانیوم طبیعی مشتمل بر این سه همجاست (بترتیب 99/27 و 0/72 و 0/006 درصد) اورانیوم را میلادی هَ. کلاپروت در سال 1789م. کشف و به افتخار کشف 1781م. اورانوس بتوسط هرشل نامگذاری کرد. اگرچه این عنصر در بعضی از اکتشافات فیزیکی (مانند رادیو آکتیویته) نقش عمده ای داشت تا سال 1940 مورد استعمال صنعتی چندانی نداشت. کشف شکافت هستۀ اورانیوم و آزاد شدن انرژی اتمی اهمیت فراوان این عنصر را آشکار ساخت و از سال 1945م. مساعی فراوان برای کشف و بهره برداری منابع اورانیوم بعمل آمده است. شکافتن هستۀ اورانیوم بوسیلۀ بمباران با نوترون ها بعمل می آید. هستۀ U235 با گرفتن یک نوترون میشکافد و انرژی رها میکند. اورانیوم U238 با گرفتن یک نوترون نمی شکافد ولی میتوان از آن پلوتونیوم بدست آورد که عنصری شکافت پذیر است. (دایرهالمعارف فارسی)
عنوان آفرودیته، بعنوان الهۀ آسمانها و حامی عشق آسمانی، (دایرهالمعارف فارسی)، بزعم اساطیر قدیمۀ یونان یکی از پریهای موسوم به موسه است که حامیان علوم و معارف و صنایع مستظرفه میباشند، در صورت یک دختر ملبس به لباس آبی و مزین بستاره ها و کواکب تصویرش میکردند و یک کرۀ سما در دست میگرفت، (قاموس الاعلام ترکی)
عنوان آفرودیته، بعنوان الهۀ آسمانها و حامی عشق آسمانی، (دایرهالمعارف فارسی)، بزعم اساطیر قدیمۀ یونان یکی از پریهای موسوم به موسه است که حامیان علوم و معارف و صنایع مستظرفه میباشند، در صورت یک دختر ملبس به لباس آبی و مزین بستاره ها و کواکب تصویرش میکردند و یک کرۀ سما در دست میگرفت، (قاموس الاعلام ترکی)
اقیانوس، دریای اعظم، بحر محیط: چو پایان آن وادی آمد پدید سکندر به دریای اعظم رسید در آن ژرف دریا شگفتی بماند که یونانیش اوقیانوس خواند، نظامی، اعظم بحارالدنیا ثلاثه: الاول اوقیانوس المحیط، (نخبهالدهر دمشقی)، رجوع به اقیانوس شود
اقیانوس، دریای اعظم، بحر محیط: چو پایان آن وادی آمد پدید سکندر به دریای اعظم رسید در آن ژرف دریا شگفتی بماند که یونانَیش اوقیانوس خواند، نظامی، اعظم بحارالدنیا ثلاثه: الاول اوقیانوس المحیط، (نخبهالدهر دمشقی)، رجوع به اقیانوس شود
محرف اسفیانوس است و اسفیانوس مصحف وسپاسیان است. و وسپاسیان پدر تیتوس (ططوس) پادشاه روم بود. رجوع به اسفاسیانوس و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2547 و 2551 شود
محرف اسفیانوس است و اسفیانوس مصحف وسپاسیان است. و وسپاسیان پدر تیتوس (ططوس) پادشاه روم بود. رجوع به اسفاسیانوس و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2547 و 2551 شود
اطرانوس. نام قدیم رنداکوس بوده و آن نهریست در ناحیت خداوندگار و یکی از دو شعبه ای که چون بیکدیگر پیوندد رود اولوآباد را تشکیل کند. منبع او کوههای کوتاهیه و شابخانه است و از آطرانوس عبور کند و سپس بطرف شمال میل کند و از قریۀ آبولیوند گذرد و آنگاه با رود میخالیج یکی شده و بدریای مرمره ریزد. طول آن تا محل تلاقی تقریباً 180 هزار گز است. (از قاموس الاعلام ترکی)
اطرانوس. نام قدیم رنداکوس بوده و آن نهریست در ناحیت خداوندگار و یکی از دو شعبه ای که چون بیکدیگر پیوندد رود اولوآباد را تشکیل کند. منبع او کوههای کوتاهیه و شابخانه است و از آطرانوس عبور کند و سپس بطرف شمال میل کند و از قریۀ آبولیوند گذرد و آنگاه با رود میخالیج یکی شده و بدریای مرمره ریزد. طول آن تا محل تلاقی تقریباً 180 هزار گز است. (از قاموس الاعلام ترکی)
پاپ (1088- 1099م،) فرانسوی و نامش اودو بود (حدود 1042- 1099 میلادی) و در رم بخدمت قدیس گرگوریوس هفتم پیوست و از دستیاران لایق او در اصلاحات گردید و چون به پاپی رسید اصلاحات را ادامه داد، وی همان کس است که خطابه اش در کلرمون (1095) باعث جنگهای صلیبی شد، (از دایرهالمعارف فارسی) پاپ (1623- 1644 میلادی) متولد فلورانس (1568- 1644 میلادی)، در دورۀ او آلمان گرفتار جنگ سی ساله بود، در کارهای کلیسا فعال بود، بر شکوه و جلال رم بسیار افزود، همو بود که حکم تکفیر گالیله را تصویب کرد، (دایرهالمعارف فارسی)
پاپ (1088- 1099م،) فرانسوی و نامش اودو بود (حدود 1042- 1099 میلادی) و در رم بخدمت قدیس گرگوریوس هفتم پیوست و از دستیاران لایق او در اصلاحات گردید و چون به پاپی رسید اصلاحات را ادامه داد، وی همان کس است که خطابه اش در کلرمون (1095) باعث جنگهای صلیبی شد، (از دایرهالمعارف فارسی) پاپ (1623- 1644 میلادی) متولد فلورانس (1568- 1644 میلادی)، در دورۀ او آلمان گرفتار جنگ سی ساله بود، در کارهای کلیسا فعال بود، بر شکوه و جلال رم بسیار افزود، همو بود که حکم تکفیر گالیله را تصویب کرد، (دایرهالمعارف فارسی)
آطرانوس. نام قضایی است از ولایت خداوندگار و متصل به ایالت بروسه. از طرف شمال به بروسه و از مشرق به خرمنجق و از طرف جنوب به سنجان و از طرف مغرب به قضای کرماست محدود است. مساحت آن 6300 هزار گز مربع و دارای 22037 تن جمعیت است و همه دین مسلمانی دارند. از 107 قریه مرکب است و دارای 101 جامع و 108 مکتب است. از مرکز ولایات تا مرکز قضا دو طریق وجود دارد، یکی از راه کوهستان که 10 ساعت راه است و دیگری از طریق دره که 12 ساعت راه و صعب العبور است. اکثر زمینهای این قضا کوهستانی است و در دره ها کشت و ورز فراوان است. از محصولات عمده اش تریاک، انگور، پنبه و سیب قابل ذکر است. در قسمتهای شرقی این قضا جنگل وجود دارد و از انواع مختلف درختان جنگلی مردم برای تهیۀ الوار استفاده میکنند و این صنعت خاص اهالی این ناحیه است وبیشتر این الوارها را بوسیلۀ رودخانه بنقاط دیگر صادر می کنند. و علاوه بر اینها بعضی از مردم به نساجی و استخراج معادن اشتغال دارند. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به آطرانوس و ادراناس در همان کتاب شود
آطرانوس. نام قضایی است از ولایت خداوندگار و متصل به ایالت بروسه. از طرف شمال به بروسه و از مشرق به خرمنجق و از طرف جنوب به سنجان و از طرف مغرب به قضای کرماست محدود است. مساحت آن 6300 هزار گز مربع و دارای 22037 تن جمعیت است و همه دین مسلمانی دارند. از 107 قریه مرکب است و دارای 101 جامع و 108 مکتب است. از مرکز ولایات تا مرکز قضا دو طریق وجود دارد، یکی از راه کوهستان که 10 ساعت راه است و دیگری از طریق دره که 12 ساعت راه و صعب العبور است. اکثر زمینهای این قضا کوهستانی است و در دره ها کشت و ورز فراوان است. از محصولات عمده اش تریاک، انگور، پنبه و سیب قابل ذکر است. در قسمتهای شرقی این قضا جنگل وجود دارد و از انواع مختلف درختان جنگلی مردم برای تهیۀ الوار استفاده میکنند و این صنعت خاص اهالی این ناحیه است وبیشتر این الوارها را بوسیلۀ رودخانه بنقاط دیگر صادر می کنند. و علاوه بر اینها بعضی از مردم به نساجی و استخراج معادن اشتغال دارند. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به آطرانوس و ادراناس در همان کتاب شود
بنگرید به اقیانوس دریای بسیار بزرگ. در کره زمین پنج اقیانوس وجود دارد: اقیانوس کبیر، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس منجمد شمالی، اقیانوس منجمد جنوبی (هریک ازین نامها)
بنگرید به اقیانوس دریای بسیار بزرگ. در کره زمین پنج اقیانوس وجود دارد: اقیانوس کبیر، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس منجمد شمالی، اقیانوس منجمد جنوبی (هریک ازین نامها)