جدول جو
جدول جو

معنی اور - جستجوی لغت در جدول جو

اور
نازوکرشمۀ نامطلوب مثلاً اورواطوار
تصویری از اور
تصویر اور
فرهنگ فارسی عمید
اور(اَ وَ)
فحش و سخن زشت. (ناظم الاطباء). کلام زشت و فحش. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اور(اُ)
جمع واژۀ اوار، به معنی گرمی آفتاب و آتش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اور(اُ وَ)
جمع واژۀ وؤره. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اور(اُرْ)
ولایتی با 6037 کیلومتر مربع وسعت و 332514 تن جمعیت در شمال فرانسه در نورماندی. مرکزش اورو. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
اور(اِ تِ عَ)
جماع کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درآمیختن با زن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اور
هر مشتی عموماً
لغت نامه دهخدا
اور
عور، یا در تورات اور کلدانیان شهر و ناحیۀ قدیم سومر جنوب بابل، شهر اوردر جنوب عراق نزدیک راه آهن فعلی بین بصره و بغداد واز مراکز مهم فرهنگ سومری و بگفتۀ تورات محل تولد ابراهیم پیغمبر بوده است، نام این شهر بزرگ که تأسیسش از ازمنۀ بسیار قدیم است، در قرن 4 قبل از میلاد از تاریخ برافتاد و پس از آن در زیر خاک و شن مدفون شد و فراموش گردید و محلش در قرن 19 میلادی کشف شد، رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود، محل تولد ابراهیم خلیل بوده وتا این اواخر و سنوات اخیر محل حقیقی عور نامعلوم بود، در اواسط قرن 19 میلادی هنری راولینسن بزرگترین عالم معرفت الارض بوسیلۀ خواندن خطوط میخی و تحصیل و تدقیق در کتیبۀ گنج نامه نزدیک همدان مسئله را حل کرد وبدین واسطه موفق شد که خطوط و کتیبه های نقطه ای را که عور در آن واقع شده بود بخواند و خرابهای شهر مذکور را که در بابل سفلی در مغرب فرات در زیر شن پنهان شده بود پیدا نماید، تاریخی که در آن کشف شده بسلطنت پادشاهانی که در اوائل 43 قرن قبل از میلاد حکومت داشته اند میرسد، این شهر پایتخت کلدانیان بود که سالهاقبل از آنکه کلدانیها دستی بر بابل اندازند مقر حکمرانی بود و دارای یک تمدن درخشان و قابل ذکری بوده اند، آنها رب النوع ماه را می پرستیدند و یک برجی شبیه برج بابل برای خود ساخته بودند، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
اور
فحش و سخن زشت
تصویری از اور
تصویر اور
فرهنگ لغت هوشیار
اور
دره، جنبش موزون و حرکت رقص گونه با بالاتنه و کمر، از لغت های سومری است به معنی شهر و آبادی بزرگ ولی بصورت پسوندی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اورند
تصویر اورند
(پسرانه)
تخت پادشاهی، شکوه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر لهراسپ شاه ایران و از نوادگان کی پیشتن پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورینا
تصویر اورینا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورامان
تصویر اورامان
(دخترانه و پسرانه)
نام منطقه ای کوهستانی در کردستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوران
تصویر اوران
(دخترانه)
در گویش سیستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورانوس
تصویر اورانوس
(دخترانه)
نام هفتمین سیاره منظومه شمسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورداد
تصویر اورداد
(پسرانه)
اهورداد، خداداد، نام یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورمزد
تصویر اورمزد
(پسرانه)
هرمز، از نامهای خداوند در آیین زرتشت، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورمزدیار
تصویر اورمزدیار
(پسرانه)
خدایار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورنگ
تصویر اورنگ
(پسرانه)
عقل و کیاست، تخت پادشاهی، تخت پادشاهی، فر و زیبایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورنینا
تصویر اورنینا
(دخترانه)
ربه النوع فراوانی نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوریا
تصویر اوریا
(پسرانه)
شعله خداوند، نام مردی یهودی در زمان داوود (ع) که از فرماندهان سپاه بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوریاد
تصویر اوریاد
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سنندج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوروبنخی
تصویر اوروبنخی
یونانی تازی گشته گلک از گیاهان گلک
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی دوده دودمان ترکی خانواده دودمان خویشان خانواده دودمان خویشان اعقاب
فرهنگ لغت هوشیار
آواز هفتم از الحان باربدی باربد. بعضی از فرهنگها این لحن را آواز سی ام دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورنگ
تصویر اورنگ
تخت پادشاهان، سریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورودل
تصویر اورودل
دم دار غوکان دم دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورور
تصویر اورور
رستنی ها نباتات (بیشتر در آیین زردشتی بکار میرود)،جمع اورورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوروق
تصویر اوروق
ترکی خانواده دودمان خویشان خانواده دودمان خویشان اعقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورولوژی
تصویر اورولوژی
شعبه ای از علم تب درباره امراض مجاری بول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوریون
تصویر اوریون
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورندیدن
تصویر اورندیدن
فریب دادن مکر و خدعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوریجینال
تصویر اوریجینال
آغازین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اورمزد
تصویر اورمزد
مشتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اورمزد شید
تصویر اورمزد شید
پنجشنبه
فرهنگ واژه فارسی سره