اولین عدد صحیح، یک، ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می شوند، یک، یگانه مثلاً همۀ آن ها مسلک واحدی داشتند، هر یک از خانه های یک ساختمان، مقدار درسی که دانشجو یا دانش آموز در یک نیمسال می گذراند، یکتا، بی نظیر، بخشی از یک اداره، در فقه ویژگی خبری که متواتر نباشد، از نام ها و صفات خداوند
اولین عدد صحیح، یک، ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می شوند، یک، یگانه مثلاً همۀ آن ها مسلک واحدی داشتند، هر یک از خانه های یک ساختمان، مقدار درسی که دانشجو یا دانش آموز در یک نیمسال می گذراند، یکتا، بی نظیر، بخشی از یک اداره، در فقه ویژگی خبری که متواتر نباشد، از نام ها و صفات خداوند
یگانه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکتا شدن. (آنندراج) ، توحد خدا به ربوبیت، تفرد به آن. (از اقرب الموارد) ، نگاه داشتن: توحده اﷲ بعصمته، ای عصمه و لم یکله الی غیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن حق تعالی کسی را و نینداختن کار او را به غیر. (آنندراج)
یگانه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکتا شدن. (آنندراج) ، توحد خدا به ربوبیت، تفرد به آن. (از اقرب الموارد) ، نگاه داشتن: توحده اﷲ بعصمته، ای عصمه و لم یکله الی غیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن حق تعالی کسی را و نینداختن کار او را به غیر. (آنندراج)
یک. نخستین عدد. هو اول عدد الحساب. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یکی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). احد. ج، واحدون: همی گویی که بر معلول خود علت بود سابق چنان چون بر عدد واحد و یا بر کل خود اجزا. ناصرخسرو
یک. نخستین عدد. هو اول عدد الحساب. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یکی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). احد. ج، واحدون: همی گویی که بر معلول خود علت بود سابق چنان چون بر عدد واحد و یا بر کل خود اجزا. ناصرخسرو
بسیاروفد. - امثال: اوفد من مجبرین، گویند مجبرین چهار تن از قریش از اولاد عبدمناف بودند که چون اکثرالوفاده بر ملوک بودند بدین نام موسوم شدند. (مجمع الامثال میدانی)
بسیاروفد. - امثال: اوفد من مجبرین، گویند مجبرین چهار تن از قریش از اولاد عبدمناف بودند که چون اکثرالوفاده بر ملوک بودند بدین نام موسوم شدند. (مجمع الامثال میدانی)
مقدار معینی از هر چیز که برای اندازه گیری کمیت ها به کار میرود مانند متر که واحد طول است و کیلوگرم که واحد جرم و وزن است. یکه. (از واژه های فرهنگستان). برای واحدهای فیزیکی سه دستگاه هست، یکی دستگاه S. G. C که سه واحد اساسی دارد که مبنی و پایۀ واحدهای دیگر است: الف - سانتیمتر برای واحد طول، رجوع به سانتیمتر شود. 2- گرم جرم برای واحد جرم، رجوع به گرم شود. 3- ثانیه برای واحد زمان، رجوع به ثانیه شود. ب - دستگاه. S. T. M که آنهم سه واحد اساسی دارد که پایۀ واحدهای دیگر است و آنهاعبارتند از: 1- متر برای طول. 2- تن برای جرم. 3- ثانیه برای زمان. ج - دستگاه. S. K. M که آن نیز سه واحد اصلی دارد: متر برای طول و کیلوگرم برای جرم و ثانیه برای زمان
مقدار معینی از هر چیز که برای اندازه گیری کمیت ها به کار میرود مانند متر که واحد طول است و کیلوگرم که واحد جرم و وزن است. یکه. (از واژه های فرهنگستان). برای واحدهای فیزیکی سه دستگاه هست، یکی دستگاه S. G. C که سه واحد اساسی دارد که مبنی و پایۀ واحدهای دیگر است: الف - سانتیمتر برای واحد طول، رجوع به سانتیمتر شود. 2- گرم جرم برای واحد جرم، رجوع به گرم شود. 3- ثانیه برای واحد زمان، رجوع به ثانیه شود. ب - دستگاه. S. T. M که آنهم سه واحد اساسی دارد که پایۀ واحدهای دیگر است و آنهاعبارتند از: 1- متر برای طول. 2- تن برای جرم. 3- ثانیه برای زمان. ج - دستگاه. S. K. M که آن نیز سه واحد اصلی دارد: متر برای طول و کیلوگرم برای جرم و ثانیه برای زمان
بلیانی، میر تقی الدین محمد از شعرا وسادات ایران است. در اصفهان متولد شد و مدتی در خدمت شاه عباس به سر برد و در 1005 هجری قمری بهندوستان رفت و در عهد سلطنت جهانگیر و شاه جهان در گجرات اکبرآباد زیست. در شعر و انشا وحید عصر خود بشمار میرفت. کتاب تذکره الشعرا موسوم به عرفات و کتاب لغت موسوم به سرمۀ سلیمانی و دو فقره منظومه موسوم به کعبۀ مراد و یعقوب و یوسف از تألیفات اوست و دیوان شعری مرتب و قصائد و مثنویات بسیار دارد. از اشعار اوست: ای قاصد اگر حال تقی یار بپرسد از دیده همین خون جگربار و دگر هیچ. وی در سال 1030 هجری قمری وفات کرد. (ریحانهالادب ج 1 ص 123) ، ماادری ای اودک هو، یعنی نمیدانم چه مردم است او. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
بلیانی، میر تقی الدین محمد از شعرا وسادات ایران است. در اصفهان متولد شد و مدتی در خدمت شاه عباس به سر برد و در 1005 هجری قمری بهندوستان رفت و در عهد سلطنت جهانگیر و شاه جهان در گجرات اکبرآباد زیست. در شعر و انشا وحید عصر خود بشمار میرفت. کتاب تذکره الشعرا موسوم به عرفات و کتاب لغت موسوم به سرمۀ سلیمانی و دو فقره منظومه موسوم به کعبۀ مراد و یعقوب و یوسف از تألیفات اوست و دیوان شعری مرتب و قصائد و مثنویات بسیار دارد. از اشعار اوست: ای قاصد اگر حال تقی یار بپرسد از دیده همین خون جگربار و دگر هیچ. وی در سال 1030 هجری قمری وفات کرد. (ریحانهالادب ج 1 ص 123) ، ماادری ای اودک هو، یعنی نمیدانم چه مردم است او. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)