معنی اوحد
اوحد
((اُ یا اَ حَ))
یگانه، تنها، بی همتا
تصویر اوحد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اوحد
اوحد
اوحد
یگانه، بی همتا
فرهنگ نامهای ایرانی
اوحد
اوحد
یگانه، تنها، بی مانند
فرهنگ لغت هوشیار
اوحد
اوحد
یگانه، تنها
فرهنگ فارسی عمید
اوحد
اوحد
لست فیه باوحد، یعنی در آن خاص نیستم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
واحد
واحد
یگانه، آنکه در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است
فرهنگ نامهای ایرانی
واحد
واحد
یکا، یگانه، یکتا، بخش، یگان
فرهنگ واژه فارسی سره
اوحدی
اوحدی
بی همتا
فرهنگ لغت هوشیار
اوکد
اوکد
استوار تر پایدار تر
فرهنگ لغت هوشیار
توحد
توحد
یگانه شدن، یکتا شدن
فرهنگ لغت هوشیار