شتر که بیماری رجز دارد. مبتلا به بیماری سرین (شتر). اشتری که در برخاستن رانهاش بلرزد. (مهذب الاسماء). آن اشتر که پایش می لرزد در وقت برخاستن. (تاج المصادر بیهقی). آن شتری که پایش میلرزد در وقت برخاستن. (زوزنی)
شتر که بیماری رَجز دارد. مبتلا به بیماری سرین (شتر). اشتری که در برخاستن رانهاش بلرزد. (مهذب الاسماء). آن اشتر که پایش می لرزد در وقت برخاستن. (تاج المصادر بیهقی). آن شتری که پایش میلرزد در وقت برخاستن. (زوزنی)
دهی است از بخش جبال بارز شهرستان جیرفت با 200 تن سکنه. آب از چشمه و محصول آن چوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ، اجل. (فرهنگ فارسی معین). نهایت عمر. (آنندراج). گویند: ما امدک، چند است عمر تو. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : جنتمور را به اقرب امد و قلت عدد مثل این بندگیها بتقدیم رسانید. (تاریخ جهانگشای جوینی) ، دورترین جای. (آنندراج). ج، آماد، خشم. (ناظم الاطباء) (آنندراج). غضب. (اقرب الموارد) (آنندراج)
دهی است از بخش جبال بارز شهرستان جیرفت با 200 تن سکنه. آب از چشمه و محصول آن چوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8) ، اجل. (فرهنگ فارسی معین). نهایت عمر. (آنندراج). گویند: ما امدک، چند است عمر تو. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : جنتمور را به اقرب امد و قلت عدد مثل این بندگیها بتقدیم رسانید. (تاریخ جهانگشای جوینی) ، دورترین جای. (آنندراج). ج، آماد، خشم. (ناظم الاطباء) (آنندراج). غضب. (اقرب الموارد) (آنندراج)
وش، گزینه (وش برابر است با خوب و خوش) کوتاه: سخن کوتاه و مختصر (کلام سخن) : (... و یک باب که بر ذکر برزویه طبیب مقصور است و ببزرجمهر منسوب هر چه موجز تر پرداخته شد) (کلیله. مصحح مینوی. 25)
وش، گزینه (وش برابر است با خوب و خوش) کوتاه: سخن کوتاه و مختصر (کلام سخن) : (... و یک باب که بر ذکر برزویه طبیب مقصور است و ببزرجمهر منسوب هر چه موجز تر پرداخته شد) (کلیله. مصحح مینوی. 25)