جدول جو
جدول جو

معنی اوبئه - جستجوی لغت در جدول جو

اوبئه(اَ بِ ءَ)
جمع واژۀ وباء و وباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و آن بیماریی است عام که آنرا مرگامرگی گویند یا طاعون. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوبه
تصویر اوبه
خیمه، چادر، آلاچق، جایی که طایفه ای چادرهای خود را برپا ساخته و در آنجا زندگانی کنند، کنایه از طایفه، ایل
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بِ ءَ)
جمع واژۀ خباء. رجوع به اخبیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ وباء. جمع واژۀ وباء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وباء شود، جمع واژۀ وجره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وجره شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ رُ)
از ’وب ء’، آماده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : وبأه توبئه، عبأه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ ءَ)
زمین بیمارناک گردیده. (از منتهی الارب). زمینی که در آن مرگامرگی باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِهْ)
بضم اول و سکون ثانی مجهول و کسر ثالث و ظهور هاء نام قریه ای است از قرای هرات و نزدیک بدان. (برهان) (آنندراج) (حبیب السیر چ قدیم ج 1 ص 379). و در معجم البلدان بفتح همزه ضبط شده و نسبت بدان اوبهی است. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پشته و توده. (آنندراج از فرهنگ وصاف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اوب. بازگشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر). رجعت. بازگشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اوبه در اصطلاح اهل سلوک همان توبه است. (کشاف اصطلاحات الفنون).
لغت نامه دهخدا
(وَ بِ ءَ)
زمین مرگامرگی ناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ترکی تیره ای از ترکان، تاژگاه (تاژ خیمه) بازگشت ترکی پشته توده، تاژ ترکمنی (تاژ خیمه برهان قاطع) چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوبه
تصویر اوبه
((اَ بِ))
چادر ترکمانان
فرهنگ فارسی معین