هلیله، میوه ای خوشه ای کوچک از خانوادۀ بادام به رنگ زرد که مصرف دارویی دارد، درختی بزرگ با برگ های دراز و باریک که در هندوستان می روید و میوۀ هلیله از آن به دست می آید
هلیله، میوه ای خوشه ای کوچک از خانوادۀ بادام به رنگ زرد که مصرف دارویی دارد، درختی بزرگ با برگ های دراز و باریک که در هندوستان می روید و میوۀ هلیله از آن به دست می آید
گردی براق به رنگ های طلایی، نقره ای، سرخ و رنگ های دیگر که در نقاشی و تزیین به کار می رود، تاج، افسر، دیهیم اکلیل جنوبی: در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، افسر، قبه اکلیل شمالی: تاج شمالی، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی بین جاثی و حیّه اکلیل کوهی: در علم زیست شناسی گیاهی خوش بو با برگ های ریز که برگ و گل آن کاربرد دارویی دارد
گردی براق به رنگ های طلایی، نقره ای، سرخ و رنگ های دیگر که در نقاشی و تزیین به کار می رود، تاج، افسر، دیهیم اکلیل جنوبی: در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، افسر، قبه اکلیل شمالی: تاج شمالی، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی بین جاثی و حَیّه اکلیل کوهی: در علم زیست شناسی گیاهی خوش بو با برگ های ریز که برگ و گل آن کاربرد دارویی دارد
بشکل اهلیلج. هر چیز که مانند هلیله باشد. (ناظم الاطباء). بشکل هلیله. بصورت اهلیلج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، آنکه بر زین درست نتواند نشست و بچپ و راست مایل باشد، پسر زن گرامی نژاد که از بندۀ آزاد زاده باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
بشکل اهلیلج. هر چیز که مانند هلیله باشد. (ناظم الاطباء). بشکل هلیله. بصورت اهلیلج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، آنکه بر زین درست نتواند نشست و بچپ و راست مایل باشد، پسر زن گرامی نژاد که از بندۀ آزاد زاده باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
از پارسی هلیلگی از پیکره های هند چکی اگر دو قوس از دایره که هر یک از نصف دایره کمترند بر شکلی محیط شوند و کوژی (یا انحداب) آنها به یک سمت نباشد آنرا (اهلیلجی) گویند
از پارسی هلیلگی از پیکره های هند چکی اگر دو قوس از دایره که هر یک از نصف دایره کمترند بر شکلی محیط شوند و کوژی (یا انحداب) آنها به یک سمت نباشد آنرا (اهلیلجی) گویند