نام محلی کنار راه تبریز به اهر میان بارمیز و اهر و در 117200 گزی تبریز واقع شده است، بمعنی کسی: یقال ما فی الدار اهزع (ممنوعاً من الصرف) ، یعنی کسی در سرای نیست، شی ٔ. چیز: یقال ماله اهزع، ای شی ٔ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
نام محلی کنار راه تبریز به اهر میان بارمیز و اهر و در 117200 گزی تبریز واقع شده است، بمعنی کسی: یقال ما فی الدار اهزع (ممنوعاً من الصرف) ، یعنی کسی در سرای نیست، شی ٔ. چیز: یقال ماله اهزع، ای شی ٔ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
بسیار راندن شتر را در نیمروز چندانکه سرگشته گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جلاد. میرغضب. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا) : سرت را بریده بخوار اهرمن تنت را شده کام شیران کفن. فردوسی (از شاهنامه چ بروخیم ص 93)
بسیار راندن شتر را در نیمروز چندانکه سرگشته گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جلاد. میرغضب. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا) : سرت را بریده بخوار اهرمن تنت را شده کام شیران کفن. فردوسی (از شاهنامه چ بروخیم ص 93)
بانگ کنانیدن سگ را سردی و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). به بانگ در آوردن سرما سگ و جز آن را. فی المثل: شر اهر ذاناب، و این مثل را در وقت پیدا شدن علامات و مخائل شر و فساد گویند. (ازناظم الاطباء) ، در زبان هندی سندان زرگری و آهنگری را گویند. (برهان) (هفت قلزم) (فرهنگ شعوری).
بانگ کنانیدن سگ را سردی و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). به بانگ در آوردن سرما سگ و جز آن را. فی المثل: شر اهر ذاناب، و این مثل را در وقت پیدا شدن علامات و مخائل شر و فساد گویند. (ازناظم الاطباء) ، در زبان هندی سندان زرگری و آهنگری را گویند. (برهان) (هفت قلزم) (فرهنگ شعوری).
جمع واژۀ اهره. به معنی حال نیکو و هیئت و متاع خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اهره شود، سبک شدن، ستیهیدن در سخن، بسیار گفتن، بدروغ گریستن بر کسی، روان شدن آب و اشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ اَهرَه. به معنی حال نیکو و هیئت و متاع خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اهره شود، سبک شدن، ستیهیدن در سخن، بسیار گفتن، بدروغ گریستن بر کسی، روان شدن آب و اشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نام محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان کلیه و بوشهر در 233هزارگزی شیراز واقع شده است. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجازاً، به معنی توپ آهنین است که از آلات معظمۀ جنگ است. (از انجمن آرا) : اهریمن رویینه تن تنین آهن پیرهن آتش فشانان از دهن چون کام اژدرها شده. ؟ (از انجمن آرا)
نام محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان کلیه و بوشهر در 233هزارگزی شیراز واقع شده است. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجازاً، به معنی توپ آهنین است که از آلات معظمۀ جنگ است. (از انجمن آرا) : اهریمن رویینه تن تنین آهن پیرهن آتش فشانان از دهن چون کام اژدرها شده. ؟ (از انجمن آرا)
سخت گردیدن سرما بر کسی چندانکه به قتل نزدیک گرداند یا کشتن آن. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت گردیدن سرما بر کسی چندانکه بهلاکت نزدیک گرداند یا بکشد آنرا. (ناظم الاطباء). در سختی سرما افتادن. بکشتن سرما کسی را. (تاج المصادر بیهقی).
سخت گردیدن سرما بر کسی چندانکه به قتل نزدیک گرداند یا کشتن آن. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت گردیدن سرما بر کسی چندانکه بهلاکت نزدیک گرداند یا بکشد آنرا. (ناظم الاطباء). در سختی سرما افتادن. بکشتن سرما کسی را. (تاج المصادر بیهقی).
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 25هزارگزی شمال باختری قره آغاج، با 195 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 25هزارگزی شمال باختری قره آغاج، با 195 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
بااحتیاط، عمل برداشتن حاصل زراعت. (فرهنگ فارسی معین). برداشت حاصل. برداشت محصول. برخوردن از سود و نفع. عمل برداشتن حاصل ازکشتی یا کارخانه ای و غیره. برداشت دخل گرو کردن و حاصل مزرعه یا باغی تمتع بردن از عایدات هر عمل. (یادداشت بخط مؤلف) ، سهم گرفتن، بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن. (فرهنگ فارسی معین) ، به انباز بردن یا متصرف شدن محصول اعم از کشت و کارخانه. (یادداشت بخط مؤلف)
بااحتیاط، عمل برداشتن حاصل زراعت. (فرهنگ فارسی معین). برداشت حاصل. برداشت محصول. برخوردن از سود و نفع. عمل برداشتن حاصل ازکشتی یا کارخانه ای و غیره. برداشت دخل گرو کردن و حاصل مزرعه یا باغی تمتع بردن از عایدات هر عمل. (یادداشت بخط مؤلف) ، سهم گرفتن، بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن. (فرهنگ فارسی معین) ، به انباز بردن یا متصرف شدن محصول اعم از کشت و کارخانه. (یادداشت بخط مؤلف)
عددهای اهرامی، وضع خاص اعداد است بطوری که بصورت هرم درآید. بیرونی گوید: عددهای اهرامی کدامند؟ این آن است که مربعهای متوالی یک بر دیگری نهی تا همچون آن هرمین گردند که برابر مصرند. (از التفهیم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، درآمدن در شدت سرما، شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
عددهای اهرامی، وضع خاص اعداد است بطوری که بصورت هرم درآید. بیرونی گوید: عددهای اهرامی کدامند؟ این آن است که مربعهای متوالی یک بر دیگری نهی تا همچون آن هرمین گردند که برابر مصرند. (از التفهیم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، درآمدن در شدت سرما، شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 19 هزارگزی شمال باختر سنقر و 6 هزارگزی گل سفید، کنار گاورود واقع است. دشت و سردسیر است و 275 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه گاورود، محصولش غلات، حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، جاجیم و پلاس و راهش از گل سفید اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 19 هزارگزی شمال باختر سنقر و 6 هزارگزی گل سفید، کنار گاورود واقع است. دشت و سردسیر است و 275 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه گاورود، محصولش غلات، حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، جاجیم و پلاس و راهش از گل سفید اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
شیخ شهاب الدین محمود از مشایخ کبار آذربایجان و از ارادت کیشان رکن الدین سجاسی است. در مدرسه سرخاب تبریز سه چله ریاضات کشید و سپس در سجاس خدمت شیخ رکن الدین رسید و منظور نظر او قرار گرفت واو را به دامادی خود برگزید. بعد از آن به اهر بازگشت و به ارشاد مشغول شد و به درجۀ قطبی رسید و در همانجا درگذشت. مرقد وی زیارتگاه است. (از حاشیۀ شدالازار ص 312). و رجوع به صفوه الصفا ص 51 و 314 شود
شیخ شهاب الدین محمود از مشایخ کبار آذربایجان و از ارادت کیشان رکن الدین سجاسی است. در مدرسه سرخاب تبریز سه چله ریاضات کشید و سپس در سجاس خدمت شیخ رکن الدین رسید و منظور نظر او قرار گرفت واو را به دامادی خود برگزید. بعد از آن به اهر بازگشت و به ارشاد مشغول شد و به درجۀ قطبی رسید و در همانجا درگذشت. مرقد وی زیارتگاه است. (از حاشیۀ شدالازار ص 312). و رجوع به صفوه الصفا ص 51 و 314 شود