جدول جو
جدول جو

معنی اهرام - جستجوی لغت در جدول جو

اهرام
اجسام مخروطی شکل
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
فرهنگ لغت هوشیار
اهرام
هرم ها، اجسام مخروطی شکل با مثلث هایی که همه به یک راس مشترک منتهی شوند، جمع واژۀ هرم
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
فرهنگ فارسی عمید
اهرام
جمع هرم
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اهرامن
تصویر اهرامن
اهریمن، در آیین زردشتی مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی، راهنمای بدی، شیطان، اهرن، آهرن، هریمن، هرماس، آهرمن، اهرمن، اهریمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باهرام
تصویر باهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرام
تصویر شهرام
(پسرانه)
شاهرام، شاه شاد و خوشحال، معادل فارسی میکائیل، شه به معنای شاه و والا مرتبه و رام نام فارسی فرشته ای موکول بر سعادت و روزی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وهرام
تصویر وهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرام
تصویر مهرام
(پسرانه)
رام شده ماه، ماه آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
در امری پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جرم، تن ها پیکرها، توده ها، اجسام (و بیشتر استعمال اجرام در لطیف است و اجسام در کثیف) پیکرها، جرم های فلکی ستارگان،جمع جرم گناهان یا اجرام بسیط (بسیطه)، موجودات و کاینات سماوی وجوی مانند افلاک و کواکب و غیره، اجسام غیر مرکبه و یا مرکب از عناصر متساوی الاجزاءجمع جرم تن ها اجسام (و بیشتر استعمال اجرام در لطیف است و اجسام در کثیف) پیکرها، جرم های فلکی ستارگان،جمع جرم گناهان یا اجرام بسیط (بسیطه)، موجودات و کاینات سماوی و جوی مانند افک و کواکب و غیره، اجسام غیر مرکبه و یا مرکب از عناصر متساوی اجزاء مانند ط نقره آهن. یا اجرام چرخ. افک و ستارگان اجرام سماوی. اجرام بسیط یا اجرام علوی. اجرام بسیط یا اجرام عنصری. اجسام خاکی. یا اجرام فلکی. اجرام بسیط یااجرام مرکب (مرکبه) اجسامی که مرکب از عناصر مختلفه الطبایع باشند
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگ حج کردن، بحرمت شدن، در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن، حرم وحریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهام
تصویر ارهام
نم نم باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازرام
تصویر ازرام
بریدن باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرام
تصویر اصرام
جماعت وگروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
پافشاری، پافشاری کردن، استوار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
بزرگ داشت، گرامی داشت، نواخت، ارج نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
نام روز بیستم از هرماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرام
تصویر اطرام
چرک دندانی، گنده دهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضرام
تصویر اضرام
فروزاندن دامن زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرام
تصویر اغرام
به مرگ نفکندن، تاوان نهادن، وامدار کردن، آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
گرامی کردن، بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اورام
تصویر اورام
جمع ورم، آماس ها جمع ورم آماسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهمام
تصویر اهمام
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهرات
تصویر اهرات
جمع اهره، مانه ها ،کاچار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهراء
تصویر اهراء
وا رفتن از پختن، مردن از سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهدام
تصویر اهدام
جمع هدم، جامه های کهنه، گلیم های پشمینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهجام
تصویر اهجام
جمع هجم، پیلپا ها، قدح بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرام
تصویر ایرام
آماسیدن، آماس کردن پستان آماس پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
اصرار کردن، پافشاری کردن در امری، در علم حقوق تایید حکم یک دادگاه در دادگاه بالاتر یا هم ارزش، استوار کردن، استواری، به ستوه آوردن، تایید کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورام
تصویر اورام
ورم ها، برآمدگی هایی در بدن به واسطۀ آسیب یا صدمه یا بیماری، آماس ها، جمع واژۀ ورم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
بزرگ داشتن، گرامی داشتن، احترام کردن، بخشش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احرام
تصویر احرام
بر خود حرام کردن بعضی چیزها و کارهای حلال چند روز پیش از زیارت کعبه، کنایه از دو تکه جامۀ نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر می بندند و دیگری را به دوش می اندازند
احرام بستن: جامۀ احرام پوشیدن و نیت حج کردن و به سوی کعبه رفتن
فرهنگ فارسی عمید