معنی اهتیاف - جستجوی لغت در جدول جو

اهتیاف

لغت نامه دهخدا

(عَ / عِ خَ)

به خیف منی آمدن و فروکش شدن در آن، بسیار درآمیختن

(شِ کَ خوا /خا رَ / رِ)

تجوّف. (منتهی الارب). در میان چیزی شدن. (زوزنی) :اجتاف الثور الکناس. (منتهی الارب) ، اجحار قوم، با قحط شدن قوم و بقحط رسیدن. (منتهی الارب) ، بسوراخ (ددگان و خزندگان) درآوردن. جنبنده در سوراخ کردن: اجحر فلان الضّب، بسوراخ درآورد فلان سوسمار را و مضطرساخت تا اینکه بسوراخ درآمد. (منتهی الارب) ، کار بر کسی تنگ گرفتن. (تاج المصادر) (زوزنی)

تجوّف. (منتهی الارب). در میان چیزی شدن. (زوزنی) :اِجتاف الثورُ الکناس. (منتهی الارب) ، اجحار قوم، با قحط شدن قوم و بقحط رسیدن. (منتهی الارب) ، بسوراخ (ددگان و خزندگان) درآوردن. جنبنده در سوراخ کردن: اجحر فلان الضّب، بسوراخ درآورد فلان سوسمار را و مضطرساخت تا اینکه بسوراخ درآمد. (منتهی الارب) ، کار بر کسی تنگ گرفتن. (تاج المصادر) (زوزنی)

لغت نامه دهخدا

اهتفاف

(اِ تِ)

درخشیدن سراب. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گزاردن حق کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج). ادا کردن حق کسی را. (ناظم الاطباء) ، خورانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هجا یافتن شعر را. (منتهی الارب) (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

اهتیاج

(اِ تِ)

برانگیخته شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انگیخته شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، برآمدن بر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بالای چیزی رفتن. (آنندراج) ، پناه بردن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پناه بردن. (آنندراج) ، منتصب گردیدن چیزی جهت کسی. (منتهی الارب). عرضه شدن چیزی برای کسی. (از اقرب الموارد). منتصب گردیدن چیزی جهت کسی. (ناظم الاطباء) ، نزدیک کسی رسیدن یا ایستادن یا استقبال نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بر پای ایستادن. (آنندراج) ، کلان گردیدن سرین چنانکه بهدف ماند. (منتهی الارب) (آنندراج). کلان سرین گردیدن چنانکه به هدف مانا باشد. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

اهتیاض

(اِ تِ)

بازشکستن استخوان بعد گرفتگی. مهتاض نعت است از آن. (منتهی الارب) (آنندراج). باز شکستن استخوان بعد گرفتگی و جوش خوردن. (ناظم الاطباء). بازشکستن استخوان بعد از التیام. (از اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

اهتیال

(اِ تِ)

ترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در عبارت زیر بمعنی خراب کردن و منهدم ساختن است: بحکم مصلحت سیاست و رعایت جانب مروت، افساد و اهدام ذات او واجب گردد. (سندبادنامه ص 98)

لغت نامه دهخدا

اهتیام

(اِ تِعْ)

فریب دادن و حیله کردن بانفس خود. (منتهی الارب). فریب دادن. حیله کردن. (از ناظم الاطباء). احتیال. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، پنهان کردن اسب تک خود را و آشکار نکردن آنرا. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

اقتیاف

(اِ رِ)

پیروی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ناسزاگفتن. شتم کردن. (اقرب الموارد). فحش گفتن. (آنندراج) ، کشتی را بادبان کردن. (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

اهتیاب

(اِ تِ)

ترسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، باطل کردن حق. (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

اعتیاف

(کِ)

توشه گرفتن بجهت سفر. (منتهی الارب) (آنندراج). توشه گرفتن جهت سفر. (ناظم الاطباء). زاد سفر برگرفتن. (از اقرب الموارد)