جدول جو
جدول جو

معنی اهتذاذ - جستجوی لغت در جدول جو

اهتذاذ(اِ تِ)
سبک بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج). بریدن. (المصادر زوزنی). بشتاب بریدن یا همه چیزی را بریدن. (از اقرب الموارد). بریدن بزودی. (تاج المصادر بیهقی) ، غمخوارگی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). تیمار داشتن. (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی) ، در کاری همت برگماشتن و توجه کردن. کوشش کردن. (از کشف و صراح و منتخب بنقل غیاث اللغات) (آنندراج). سعی در هر کاری. عنایت. اعتناء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کوشش. سعی. جهد. کوشش فراوان. تدبیر. (ناظم الاطباء) :
ارجو که بسعی و اهتمام تو
زین غم بدهد خلاص دادارم.
مسعودسعد.
از دست جور دور فلک آن کسی امان
یابد که در رعایت و در اهتمام تست.
سوزنی.
ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت.
انوری.
مرغ بقا دان و نامه بخت کزین دو
کار دو ملک از یک اهتمام برآمد.
خاقانی.
عروس طبع بر او عقد بستم از بر عقل
بدان صداق که از اهتمام او زیبد.
خاقانی.
تا از بسیاری مراعات و اهتمام الیف و حلیف وی شد. (سندبادنامه ص 192).
ایشان بمقدم او مباهات نمودند و قصد او باهتمام ایشان شرفی تمام شناختند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 186). بر اهتمام بحال رعیت و اعتناء بمصالح زیر دست حریص. (ترجمه تاریخ یمینی ص 234).
گفت اگر جدت نبودی و اهتمام
در خریداری این اسود غلام.
مولوی.
باهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بسعی و اهتمام حاج عبدالرحیم باسمه چی بطبع رسید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجتذاب
تصویر اجتذاب
جذب کردن، به سوی خود کشیدن، به خود کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از التذاذ
تصویر التذاذ
لذت بردن، لذت یافتن، خوشمزه یافتن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ /دِ)
ابتذاذ حق، گرفتن آن
لغت نامه دهخدا
(شِ)
بریدن، فروبردن به آب چیزی را. (منتهی الارب). آشامیدن آب
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مزه یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). لذت و مزه یافتن. (غیاث اللغات) : بحاسۀ ذوق به انواع مطعوم و مشروب التذاذ میکند. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعتذال
تصویر اعتذال
نکوهش پذیری، دل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتذاق
تصویر امتذاق
آب در شیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباد
تصویر اهتباد
کبست چیدن (کبست: حنظل)، تلخی گرفتن از کبست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباش
تصویر اهتباش
فراهم آمدن به دهش رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتباص
تصویر اهتباص
شادمانی، گزافخندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتبال
تصویر اهتبال
ترفند سازی، گزاف گویی، نخجیر فریبی، اندوهگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتجاء
تصویر اهتجاء
نکوهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتجاج
تصویر اهتجاج
ستیهیدن سخن نشنودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتجان
تصویر اهتجان
نارس گایی گاییدن دختر نارس شو گیری پیش از برنایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتداء
تصویر اهتداء
راه بردن، راه یافتن، هدایت شدن، راه راست رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتباذ
تصویر انتباذ
یکسو شدن کناره گزیدن، بر خود پیچیدن، می خرما ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتذار
تصویر انتذار
واجب گردانیدن چیزی بر خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاذ
تصویر انتفاذ
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجذاذ
تصویر انجذاذ
پاره گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التذاع
تصویر التذاع
سوزش زخم، درد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتذاء
تصویر اعتذاء
تاته خوردن خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتذار
تصویر اعتذار
شکایت نمودن، عذر خواستن، پوزش خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذاذ
تصویر اجتذاذ
بریدن و شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
با مزه یافتن خوشمزه یافتن مزه کردن طلب مزه کردن مزه خاستن، مزه یافتن لذت بردن، خوش مزه دانستن با مزه یافتن خوش مزه شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتذار
تصویر احتذار
پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذاب
تصویر اجتذاب
بسوی خود کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذال
تصویر اجتذال
شادمانی کردن شادمانی شادمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتذال
تصویر ابتذال
خواروکهنه کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
مزه یافتن، خوشگواری خوشی بردن لذت بردن بامزه یافتن، خوشگواری لذت، جمع التذاذات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتذاذ
تصویر اجتذاذ
((اِ تِ))
بریدن و شکستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از التذاذ
تصویر التذاذ
((اِ تِ))
لذت بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتذار
تصویر احتذار
پرهیز، پرهیز کزدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابتذال
تصویر ابتذال
بی ارجی، پرهیز، پیش پاافتادگی، خوارگرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
حظ، کیف، لذت
فرهنگ واژه مترادف متضاد