جدول جو
جدول جو

معنی اهتجان - جستجوی لغت در جدول جو

اهتجان
(اِ تِ)
دختر نارسیده را گائیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اهتجان
نارس گایی گاییدن دختر نارس شو گیری پیش از برنایی
تصویری از اهتجان
تصویر اهتجان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
برگردیدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، پژمرده و خشک گردیدن روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
از دیه های وره. (تاریخ قم ص 138)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
اقامت گزیدن در جائی. اقامت نمودن بجائی. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(هَُ نَ)
خمیر کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خمیر کردن آرد. (از اقرب الموارد). آرد سرشتن. (تاج المصادر بیهقی). سرشتن آرد و مثل آن، فسوس نمودن. (منتهی الارب). بازی کردن و شادمان شدن طفل. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، پریدن پوست و جستن آن. (منتهی الارب). اختلاج و پریدن پوست، برجستن و پریدن مرد. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، شادمان شدن مرد و جز او. (از متن اللغه) ، مضطرب شدن برق. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، شادمان شدن گربه. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
کشیدن. بسوی خود کشیدن. فا خویشتن کشیدن. (تاج المصادر). فرا خویشتن کشیدن چیزی را با چوگان و هر چوب سرکج، کسب کردن. (تاج المصادر). ورزیدن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
همه شیر پستان دوشیدن. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، آمدن و شدن، پیش و پس رفتن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زیر و زبر شدن ملخ. (منتهی الارب) ، نرم رفتن ستور و ملخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آهسته رفتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نو بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
از هم جدا شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ستیهیدن در چیزی و تمادی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح علم عروض یکی از مفاعیل است که در آن زحاف شده و آن فعول بسکون لام است در آنجا که از مفاعیل منشعب باشد. و رجوع به المعجم فی معاییر اشعارالعجم شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
هجو کردن. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خداوند شتران گزیده شدن.
لغت نامه دهخدا
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجاف
تصویر احتجاف
خودداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجار
تصویر احتجار
یاخته ساختن (یاخته حجره)، زمینخواری، پناهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجاج
تصویر احتجاج
حجت آوردن، دلیل، استدلال، احتجاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجاب
تصویر احتجاب
در پرده شدن، درحجاب شدن، در پرده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتضان
تصویر احتضان
دایگی پروریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاع
تصویر ارتجاع
بخشیدن را باز گرفتن، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاس
تصویر ارتجاس
غرش آسمان، تنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاز
تصویر ارتجاز
رجز و شعر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتصان
تصویر احتصان
استوار بودن محکم بودن، استواری استحکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیان
تصویر اختیان
دشمنیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتفان
تصویر احتفان
از ریشه کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتقان
تصویر احتقان
اماله کردن، گرفتگی سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختتان
تصویر اختتان
دول بریدن خروسه بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختجات
تصویر اختجات
جمع اختج. اختجها و حرکات و انقباضات ناگهانی اعضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختزان
تصویر اختزان
اندوختن، پول اندوختن، راز اندوزی راز پوشی، میان بررفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختگان
تصویر اختگان
اخته، اسب خایه کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتجاء
تصویر اهتجاء
نکوهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتجاج
تصویر اهتجاج
ستیهیدن سخن نشنودن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش کشیدن: مانند پیش کشیدن گوی باچوگان، گردآوری (پول و داراک) پول روی پول گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاج
تصویر ارتجاج
لرزه، لرزیدن، جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار