معنی اعتجان - لغت نامه دهخدا
معنی اعتجان
- اعتجان(هَُ نَ)
- خمیر کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خمیر کردن آرد. (از اقرب الموارد). آرد سرشتن. (تاج المصادر بیهقی). سرشتن آرد و مثل آن، فسوس نمودن. (منتهی الارب). بازی کردن و شادمان شدن طفل. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، پریدن پوست و جستن آن. (منتهی الارب). اختلاج و پریدن پوست، برجستن و پریدن مرد. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، شادمان شدن مرد و جز او. (از متن اللغه) ، مضطرب شدن برق. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، شادمان شدن گربه. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا