جدول جو
جدول جو

معنی انیوس - جستجوی لغت در جدول جو

انیوس
(اِ)
یکی از قدیمی ترین شاعران لاتن یونانی نژاد (245- 169 قبل از میلاد). او را قصاید رزمی و قطعات تراژدی با سبکی مشکل و مبهم است که درعین حال خالی از استحکام و عظمت فکر نیست. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انیس
تصویر انیس
(دخترانه)
همدم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افیوس
تصویر افیوس
گیاهی با ساقۀ بلند، برگ های بسیار سبز، میوه ای سیاه رنگ به اندازه خیار، گل های زرد رنگ و ریشه ای شبیه ترب کوچک که در طب قدیم به عنوان داروی مقیی و مسهل به کار می رفته، ترب صحرایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیس
تصویر انیس
انس گیرنده، خوی گیرنده، یار، همدم
فرهنگ فارسی عمید
کمون بری. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رئیس ربع آبلیه بود (لوقا 3:1)، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
ملقب به پدانیوس طبیب یونانی مائه اول مسیحی، مولد او ظاهراً عین زربۀ قیلیقیه بوده است او سیاحت بسیارکرده و شاید طبیب سپاهیان بوده است و بیشتر توجه به نباتات داشته، از او کتابی بزرگ در مواد طبی در دست است که در عهد امپراطوری نرن تنظیم شده است و او غالباً از کتب قدماء نقل می کند و جالینوس بسیار از او نقل کرده است و نیز بلیناس از وی روایتها دارد و در قرون وسطی مردم یونان و لاتین و عرب این کتاب را در دست داشته و از آن منتفع میشده اند، و در تاریخ الکحما ابن قفطی آمده است: ذیاسقوریذوس، عین زربی، شامی یونانی، حکیمی حشائشی از مردم عین زربه وی پس از بقراط بوده است و از کتب وی عده کثیر تفسیر شده است و دانشمندترین کسانی باشد که در اصل علاج طب سخن گفته اند، او علامۀ ادویۀ مفرده است و تقسیم ادویه را به اجناس و انواع کند نه بدرجات (یعنی سرد و گرمی و رطوبت و پیوست از درجۀ یکم یا دویم و غیره) و کتاب خمس مقالات از تألیفات اوست، جالینوس گوید چهارده کتاب را در عقاقیر مفرده از اقوام مختلف تصفح کردم و کامل تر از کتاب ذیاسقوریذس نیافتم و همه کسان که پس از وی در این معنی کتاب کرده اند پیروان او باشندو او در این کتاب معانی نافع و علمی کثیر را مخلد کرده است، و معنی نام او بیونانی شجار خداست، چه ذیاسقور بدان زبان شجاربود و یذیس نام خدای تعالی است، و مراد این که او در علم حشائش و نباتات از خدا جل ذکره الهام یافته است، او را در سمائم دو کتاب نیکوست وبه وی لقب سائح فی البلاد داده اند چنانکه یحیی النحوی الاسکندرانی بکتاب خویش در مدح وی گوید: تفدیه الانفس، صاحب النفس الزکیه النافع للناس من المنفعه الجلیله المتعوب المنصوب السائح فی البلاد المقتبس لعلوم الادویه المفرده من البراری و الجزائر و البحار المصورلها، المعدد لمنافعها، و گویند دو مقاله ای که بر خمس مقالات اضافه شده منحول است - انتهی، ابن البیطار شجار و حشایشی معروف، از خمس مقالات بسیار روایت کند
لغت نامه دهخدا
رومانوس اول لکاپن امپراطور روم شرقی (919-944 میلادی). وی آغاز ترقی خود را مدیون لئون ششم بود. آنگاه که کنستانتن هفتم بسلطنت رسید (913م.) ، وی امیرالبحر بزرگ بود. او دختر خود هلن را به امپراطور جوان تزویج کرد و خود بلقب سزار ملقب گردید وسپس در سلطنت شرکت یافت. (919م.). و کوشید تا بزرگان و اشراف را از تعدی بازدارد و قدرت امپراطوری را در ایتالیای جنوبی تثبیت کرد و در آسیا بمسلمین حمله برد و با روسها در قسطنطنیه جنگید. در سال 944 پسران او وی را مخلوع و به پرتی نفی کردند و او در آنجا بسال 984 درگذشت. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: ارمانیوس ملک قسطنطنیه با ناصر عبدالرحمن بن محمد صاحب اندلس مکاتبه کرد (و گمان برم به سال 337 هجری قمری این مکاتبه صورت گرفت) و نزد او هدایای گرانبها فرستاد و از جمله کتاب دیسقوریدوس بود که تصویر گیاهان بصور عجیب رومی در آن منقوش بود و کتاب بزبان اغریقی یعنی یونانی مکتوب بود و همراه آن کتاب هروسیس صاحب قصص بود و آن تاریخ روم واز عجایب است و در آن اخبار دهور و قصص ملوک اوایل و فوائد عظیمه است و ارمانیوس در نامۀ خود بناصر نوشت که از کتاب دیسقوریدس جز کسی که زبان یونانی نیکوبداند و اشخاص ادویه را بشناسد، فائده نتواند برد. پس اگر در مملکت تو کسی هست که آن زبان خوب بشناسد، از آن فائده بری و اما کتاب هروسیس در قلمرو تو لاطینیین هستند که از عهدۀ قرائت آن برآیند. اگر آنان رابیابی برای تو این کتاب را از لاطینی بعربی نقل خواهند کرد. ابن جلجل گوید در آن هنگام در قرطبه از نصارای اندلس کسی نبود که زبان اغریقی (یونانی قدیم) را بخواند. پس کتاب دیسقوریدس در خزانۀ عبدالرحمن الناصر بهمان زبان اغریقی بماند و بعربی ترجمه نشد و آنچه در دست مردم است ترجمه اصطفن است که از مدینهالسلام بغداد وارد شده. ناصر به ارمانیوس جواب نوشت و از او درخواست تا مردی را که اغریقی و لاطینی بداند نزد او فرستد تا کسانی را که تعلیم کند و آنان از عهدۀ ترجمه برآیند. ارمانیوس ملک راهبی به اسم نقولا را نزد ناصر فرستاد و او به سال 340 هجری قمری به قرطبه رسید و در قرطبه بدان زمان از محققین اطباء کسانی بودند که بر استخراج اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس بعربی حریص بودند و حسدای بن بشروط الاسرائیلی که نزد ملک عبدالرحمن الناصر مقرب بود، بیش از همه مولع به این ترجمه بود و نقولای راهب از اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس، آنچه را که مجهول بود، تفسیر میکرد. و او نخستین کس است که در قرطبه تریاق فاروق را با تصحیح شجاریتی که در آنست، بساخت و در این هنگام از اطبای محقق در تصحیح اسماء عقاقیر کتاب و تعیین اشخاص آن: محمد معروف به شجار و مردی مشهور به بسباسی و ابوعثمان حزاز ملقب به یابسه و محمد بن سعید طبیب و عبدالرحمن بن اسحاق بن هیثم و ابوعبدالله صقلی بود و ابوعبدالله یونانی میدانست و به اشخاص ادویه آشنائی داشت. (عیون الانباء ج 2 ص 47). رجوع به ابن جلجل و حسدای بن بشروط شود، پراکنده و متفرق شدن، چنانکه شتران، فریاد و نعره زدن، روان شدن آب دهن. (کنزاللغات) : ارمعلال صبی، آب از دهان کودک رفتن. آب دهن رفتن از دهان کودک. (منتهی الأرب). آب دهان چکان شدن کودک. (کنزاللغات) ، ارمعلال شواء، چکیدن روغن از بریان گرم. (منتهی الأرب). چربش چکان شدن بریان. (کنزاللغات) ، تر شدن: ارمعلال ثوب، تر شدن جامه. (منتهی الأرب) ، ارمعلال دمع، پیاپی افتادن قطره های اشک. (از منتهی الأرب). پیاپی آمدن اشک. (کنزاللغات) ، ارمعلال ادیم، نیک تر شدن روی پوست. (منتهی الارب) : ارمعل الادیم، ترطب شدیداً. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عازر، افندی، الصیدلی. وی در قاهره شهرت داشت و در ادارۀ طبی عساکر مصر صیدلی و در بیمارستان قصرالعینی اجزاچی باشی بود و در مدرسهالحکیمات مدرس فن اقرباذین بود. او راست: 1- تذکرهالاطباء و الصیدلیین فی الماده و الاقرباذین که در مطبعهالتوفیق بسال 1898 میلادی طبع شده است. 2- الخلاصه اللغویه فی اصطلاح فن الطب والصیدلیه، در مصر به سال 1895 م. بچاپ رسیده است. 3- المذکرهاللغویه، و آن شامل اهم مفردات ممالک طبیعیۀ سه گانه است بزبانهای عربی و فرانسوی و انگلیسی و آن در مطبعه المصریه بسال 1920 م. مطابق 1338هجری قمری بطبع رسیده. (معجم المطبوعات.)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مونس. (مهذب الاسماء). انس دهنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ضد عقور یعنی سگ ناگزنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سستی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رجوع به انیسون شود، خشک گیاه یازردگیاه یافتن زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خشک یافتن زمین. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
خامالاتس. اشخیص. اماسن اغریا. (یادداشت مؤلف). ترب صحرایی. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ اقسومه. (منتهی الارب). رجوع به اقسومه شود، بهره ها و حصه های مقسوم میان بندگان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
تخمی باشد که آنرا نانخواه گویند و بتقدیم ثالث بثانی هم بنظر آمده است. (برهان قاطع) (از هفت قلزم) (از آنندراج). نانخواه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
بیونانی نمک چینی را گویند که شوره باشد و باروت را از آن سازند و درهندوستان بدان آب سرد کنند. و بعضی گویند سنگی باشدبغایت سست و بزردی مایل و چون نزدیک زبان آورند زبان را بگزد و اگر آنرا با آرد باقلا بر نقرس ضماد کنندنافع باشد. (برهان قاطع). حکیم مؤمن آرد: آسیوس به الف ممدوده بلغت یونانی اسم نمک چینی است و آن نمکی است که بر روی سنگ سفید سبک و نوعی بر روی سنگ مایل بزردی از نم دریا بهم میرسد و آنرا آسیوس و نمک را زهرۀ اسیوس نامند و شبیه است به نوشادر و قوی تر از سنگ او است و بهترین سنگ، سریعالتفتیت است که رگهای زرد قلیل غایر داشته باشد. در سیم گرم و خشک و بالذع و معفن و جهت قروح کهنۀ یابسۀ عسرالاندمال و بردن گوشت زیاده و با عسل منقی زخمها و با موم روغن مانع انتشار قروح خبیثه و با آرد باقلی جهت نقرس و طلاء اوبا سرکه جهت سپرز و گرده، با صمغالبطم و زفت جهت تحلیل خنازیر و مغسول هر دو بدستور تغسیل اقلیمیا، ملطف و جالی بصر و جهت بردن بیاض و رفع آثار نافع و بالخاصیه زهرۀ اسیوس قاطع خون لهاه است و خوردن او با عسل جهت قرحۀ شش نافع و مورث سحج و مصلحش صمغ عربی و قدر شربتش از یک دانگ تا نیم درهم است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در نسخۀ خطی اختیارات بدیعی آمده: اسیوش، گویند نمک صینی است و آن سنگی است سبک که زود ریزان شود و از نمک دریا بروی می بندد و آنرا زهره اسیوس خوانند و جالینوس گوید سنگی است سست و مانند سنگهای دیگر صلب نیست و سفیدرنگ بود و نوعی بزردی زند و چون نزدیک زبان برند، زبان را بگزد. منفعت وی آن است که چون به آرد باقلی بر نقرس ضماد کنند، نافع بود و جهت ورم سپرز با کلس و سرکه طلا کنند بغایت مفید بود و جهت ریش شش با عسل لعق کنند، سودمند بود و قوه زهر وی از حجر زیادت بود و نیکوترین چیزی بود از وی. چشم را قوت دهد و جلاء بخشد و سفیدی که در چشم بود بکلی زایل کند، چون در چشم کشند. حجر آسیوس. نمک چینی. (انجمن آرا). ثلج الصین. بارود در شرح ثلج چینی (که بارود باشد) ، در کتب مفردات می آید و آن زهرۀ اسیوس است
لغت نامه دهخدا
از علمای مشهور یونان قدیم، مولد 314 میلادی به انطاکیه و وفات به سال 390 میلادی در همانجا، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نام پرندۀ شکاری است. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 59 و حواشی آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انوس
تصویر انوس
سگ رام سگ ناگزنده خو گیرنده جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیس
تصویر انیس
مونس، انس دهنده، خو گرفته، انس گیرنده، همدم و غمخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیفس
تصویر انیفس
اسپانیایی تازی شده گزنه از گیاهان گزنه سوزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیوس
تصویر اسیوس
یونانی نمک چینی شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیس
تصویر انیس
همدم، همنشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انیس
تصویر انیس
اخت، همدم
فرهنگ واژه فارسی سره
آشنا، دلارام، دمخور، دمساز، رفیق، مونس، همدم، همنشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نرم نشده
فرهنگ گویش مازندرانی
انگشت
فرهنگ گویش مازندرانی