مؤنث انیق، خوب و عجیب. (آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به انیق شود، در اصطلاح اهل شرع عبارت است از آنچه از خوارق عادات بدست کفار و بدکاران بر خلاف مدعای آنان بظهور رسد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
مؤنث انیق، خوب و عجیب. (آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به انیق شود، در اصطلاح اهل شرع عبارت است از آنچه از خوارق عادات بدست کفار و بدکاران بر خلاف مدعای آنان بظهور رسد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
جاسوس: در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار دزدیده تا مگرت به بینم به بام و در. شهید. ، مأخوذ از تازی، کسانی که در جایی مسکن دارند و متوطن درآنجا می باشند و مردمان و اشخاص و اعضاء و افراد قبیله و طایفه و خانواده و کسان خانه و عیال و اعیان و اشراف. (از ناظم الاطباء). - اهالی موالی، اهالی و موالی، مردمان غنی و فقیر. رجال دولت. خدم و حشم. (ناظم الاطباء)
جاسوس: در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار دزدیده تا مگرت به بینم به بام و در. شهید. ، مأخوذ از تازی، کسانی که در جایی مسکن دارند و متوطن درآنجا می باشند و مردمان و اشخاص و اعضاء و افراد قبیله و طایفه و خانواده و کسان خانه و عیال و اعیان و اشراف. (از ناظم الاطباء). - اهالی موالی، اهالی و موالی، مردمان غنی و فقیر. رجال دولت. خدم و حشم. (ناظم الاطباء)
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان. واقع در هزارگزی جنوب مشیز و 2هزارگزی جنوب راه شوسۀ سیرجان - کرمان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری. دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان. واقع در هزارگزی جنوب مشیز و 2هزارگزی جنوب راه شوسۀ سیرجان - کرمان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری. دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
موضع گذرانیدن بند شلوار کمر شلوار که بند را از آن گذرانند، بند شلوار: (هست پیراهنی و شلواری نیست بر هر دو نیفه و تیریز) (مسعود سعد. 603)، پوستی که از حوالی ناف روباه و جز آن گیرند: (شیر کز مالش عدل تو دباغت یابد گردنش نرم تر از نیفه روباه شود) (شرف شفروه رشیدی)، پارچه چهار گوشه ای که در آن لباس و غیره پیچند: بقچه: (جگر سوخته در نیفه که این نافه مشک سرب در گوشه رومال که این نقره خام) (وحشی. چا. امیر کبیر 47)
موضع گذرانیدن بند شلوار کمر شلوار که بند را از آن گذرانند، بند شلوار: (هست پیراهنی و شلواری نیست بر هر دو نیفه و تیریز) (مسعود سعد. 603)، پوستی که از حوالی ناف روباه و جز آن گیرند: (شیر کز مالش عدل تو دباغت یابد گردنش نرم تر از نیفه روباه شود) (شرف شفروه رشیدی)، پارچه چهار گوشه ای که در آن لباس و غیره پیچند: بقچه: (جگر سوخته در نیفه که این نافه مشک سرب در گوشه رومال که این نقره خام) (وحشی. چا. امیر کبیر 47)