هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
معبد گبران. (برهان). معبد گبران و ترسایان. (غیاث). کلیسای ترسایان یا جهودان. (منتهی الارب) (از آنندراج). کنشت جهودان. ج، کنایس. (مهذب الاسماء). کنشت. (دهار). کلیسا. کلیسه. کلیسیا. معبد نصاری. معرب کنشت. نمازگاه. نمازخانه. ج، کنائس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنیسه در عربی معبد یهود و نصاری و کفاررا گفته اند. و امروزه در عربی معبد یهود را ’کنیس’ و معبد نصاری را ’کنیسه’ و معبد مسلمانان را ’جامع’ و ’مسجد’ و معبد بت پرستان را ’هیکل’ گویند. هدایت گوید: ’کنیسه’ معبد یهود و نصاری است پس آنچه صاحب برهان معبد گبران گفته خطای فاحش است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : و در شهر ’رها’ یکی کنیسه است که اندر همه جهان کنیسه ای از آن بزرگتر و آبادان تر و عجب تر نیست و اندر وی رهبانانند. (حدود العالم). کنیسۀمریمستی چرخ گفتی پر ز گوهرها نجوم ایدون چو رهبانان ثریا چون چلیپایی. ناصرخسرو. گر کعبه را محرم نیم مرد کنیسه هم نیم ور بابت زمزم نیم مرد خمستان نیستم. خاقانی. خطاب حاکم عادل مثال باران است چه بر حدیقۀ سلطان چه بر کنیسۀ عام. سعدی. رجوع به کلیسا و کلیسیا شود، زن خوب منظر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زن خوب روی. (ناظم الاطباء) ، دو چوب که بر پالان نصب کنند و به روی آنها پارچه کشند تا بر سوار سایه اندازد و آن را بپوشاند. شبه هودجی که بر محمل بندند. ج، کنائس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
معبد گبران. (برهان). معبد گبران و ترسایان. (غیاث). کلیسای ترسایان یا جهودان. (منتهی الارب) (از آنندراج). کنشت جهودان. ج، کنایس. (مهذب الاسماء). کنشت. (دهار). کلیسا. کلیسه. کلیسیا. معبد نصاری. معرب کنشت. نمازگاه. نمازخانه. ج، کنائس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنیسه در عربی معبد یهود و نصاری و کفاررا گفته اند. و امروزه در عربی معبد یهود را ’کنیس’ و معبد نصاری را ’کنیسه’ و معبد مسلمانان را ’جامع’ و ’مسجد’ و معبد بت پرستان را ’هیکل’ گویند. هدایت گوید: ’کنیسه’ معبد یهود و نصاری است پس آنچه صاحب برهان معبد گبران گفته خطای فاحش است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : و در شهر ’رها’ یکی کنیسه است که اندر همه جهان کنیسه ای از آن بزرگتر و آبادان تر و عجب تر نیست و اندر وی رهبانانند. (حدود العالم). کنیسۀمریمستی چرخ گفتی پر ز گوهرها نجوم ایدون چو رهبانان ثریا چون چلیپایی. ناصرخسرو. گر کعبه را محرم نیم مرد کنیسه هم نیم ور بابت زمزم نیم مرد خمستان نیستم. خاقانی. خطاب حاکم عادل مثال باران است چه بر حدیقۀ سلطان چه بر کنیسۀ عام. سعدی. رجوع به کلیسا و کلیسیا شود، زن خوب منظر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زن خوب روی. (ناظم الاطباء) ، دو چوب که بر پالان نصب کنند و به روی آنها پارچه کشند تا بر سوار سایه اندازد و آن را بپوشاند. شبه هودجی که بر محمل بندند. ج، کنائس. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مولانا انیسی، از معاصران صادقی کتابدار و از شاعران عصر صفوی است. مؤلف مجمع الخواص درباره او نویسد: وی در شهرستان همدان مشغول خطیبی است. شخصی پاک طینت، خوش اعتقاد است و باوجودی که خطیبی خوش طبع هم هست گویند وقتی خرش گم میشود این مطلع مشهور جامی را بالبدیهه تضمین میکند: ای خر گم گشته کز جان دوست تر دارم ترا بسکه در جان فکار و چشم خونبارم تویی از خطیب و مقری و واعظ که هم جنس تواند هرکه پیدا میشود از دور پندارم تویی. رجوع به مجمعالخواص ص 275 شود، جج هضبه. و جمع واژۀ هضاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمات مزبور شود
مولانا انیسی، از معاصران صادقی کتابدار و از شاعران عصر صفوی است. مؤلف مجمع الخواص درباره او نویسد: وی در شهرستان همدان مشغول خطیبی است. شخصی پاک طینت، خوش اعتقاد است و باوجودی که خطیبی خوش طبع هم هست گویند وقتی خرش گم میشود این مطلع مشهور جامی را بالبدیهه تضمین میکند: ای خر گم گشته کز جان دوست تر دارم ترا بسکه در جان فکار و چشم خونبارم تویی از خطیب و مقری و واعظ که هم جنس تواَند هرکه پیدا میشود از دور پندارم تویی. رجوع به مجمعالخواص ص 275 شود، جج ِ هضبه. و جَمعِ واژۀ هضاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمات مزبور شود
جاسوس: در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار دزدیده تا مگرت به بینم به بام و در. شهید. ، مأخوذ از تازی، کسانی که در جایی مسکن دارند و متوطن درآنجا می باشند و مردمان و اشخاص و اعضاء و افراد قبیله و طایفه و خانواده و کسان خانه و عیال و اعیان و اشراف. (از ناظم الاطباء). - اهالی موالی، اهالی و موالی، مردمان غنی و فقیر. رجال دولت. خدم و حشم. (ناظم الاطباء)
جاسوس: در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار دزدیده تا مگرت به بینم به بام و در. شهید. ، مأخوذ از تازی، کسانی که در جایی مسکن دارند و متوطن درآنجا می باشند و مردمان و اشخاص و اعضاء و افراد قبیله و طایفه و خانواده و کسان خانه و عیال و اعیان و اشراف. (از ناظم الاطباء). - اهالی موالی، اهالی و موالی، مردمان غنی و فقیر. رجال دولت. خدم و حشم. (ناظم الاطباء)
مؤنث انیق، خوب و عجیب. (آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به انیق شود، در اصطلاح اهل شرع عبارت است از آنچه از خوارق عادات بدست کفار و بدکاران بر خلاف مدعای آنان بظهور رسد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
مؤنث انیق، خوب و عجیب. (آنندراج) (از غیاث اللغات). رجوع به انیق شود، در اصطلاح اهل شرع عبارت است از آنچه از خوارق عادات بدست کفار و بدکاران بر خلاف مدعای آنان بظهور رسد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
هر چیز بسته را گویند که به دشواری وا شود و دیر حل گردد و ظاهراً این لغت با انیسه تصحیف خوانی شده است و در اصل لغت انبسته است. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به انبسته شود، زعفران. (مهذب الاسماء) ، خون سیاوشان. (مهذب الاسماء)
هر چیز بسته را گویند که به دشواری وا شود و دیر حل گردد و ظاهراً این لغت با انیسه تصحیف خوانی شده است و در اصل لغت انبَستَه است. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به انبسته شود، زعفران. (مهذب الاسماء) ، خون سیاوشان. (مهذب الاسماء)
مجموعۀ اشعاری دلکش است که آنرا مانند منظومۀ ایلیاد به اومیروس (همر) شاعر اوصافی یونان باستان نسبت کنند. این مجموعه از 24 منظومه ترکیب شده و از بازگشت اولیس بوطن پس از فتح ترزا حکایت کند. از این مجموعه اخلاق و آداب یونانیان قدیم را نیکو میتوان دریافت. (لغت نامۀ تمدن قدیم ذیل: ادیسا). و رجوع بایران باستان ص 19، 661 و 2071 شود
مجموعۀ اشعاری دلکش است که آنرا مانند منظومۀ ایلیاد به اومیروس (هُمِر) شاعر اوصافی یونان باستان نسبت کنند. این مجموعه از 24 منظومه ترکیب شده و از بازگشت اولیس بوطن پس از فتح تِرُزا حکایت کند. از این مجموعه اخلاق و آداب یونانیان قدیم را نیکو میتوان دریافت. (لغت نامۀ تمدن قدیم ذیل: ادیسا). و رجوع بایران باستان ص 19، 661 و 2071 شود
هر چیز بسته که بدشواری باز شود. به معنی خون بسته ومداد بسته و امثال آن نیز آمده است و آن را آنیسته نیز گویند. (برهان). دلمه. انبسته بر وزن سرگشته نیز نوشته اند و دو صورت از این سه بی شبهه مصحف است
هر چیز بسته که بدشواری باز شود. به معنی خون بسته ومداد بسته و امثال آن نیز آمده است و آن را آنیسته نیز گویند. (برهان). دَلَمه. انبسته بر وزن سرگشته نیز نوشته اند و دو صورت از این سه بی شبهه مصحف است