جدول جو
جدول جو

معنی انیس - جستجوی لغت در جدول جو

انیس
(دخترانه)
همدم
تصویری از انیس
تصویر انیس
فرهنگ نامهای ایرانی
انیس
انس گیرنده، خوی گیرنده، یار، همدم
تصویری از انیس
تصویر انیس
فرهنگ فارسی عمید
انیس
(اَ)
مونس. (مهذب الاسماء). انس دهنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
انیس
مونس، انس دهنده، خو گرفته، انس گیرنده، همدم و غمخوار
تصویری از انیس
تصویر انیس
فرهنگ لغت هوشیار
انیس
همدم، همنشین
تصویری از انیس
تصویر انیس
فرهنگ فارسی معین
انیس
اخت، همدم
تصویری از انیس
تصویر انیس
فرهنگ واژه فارسی سره
انیس
آشنا، دلارام، دمخور، دمساز، رفیق، مونس، همدم، همنشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انیسه
تصویر انیسه
(دخترانه)
همدم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اریس
تصویر اریس
(پسرانه)
زیرک، هوشیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اویس
تصویر اویس
(پسرانه)
گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انیسه
تصویر انیسه
آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، مخ، نار، ورزم، تش، آذر، وراغ، برزین، اخگر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ سَ / سِ)
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
مؤنث انیس یعنی زن انس گیرنده. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
از شهرهای مصر باستان در میان مصب نیل که مقر پادشاهان ’هیکسس’ و منشاء بیست ویکمین سلالۀ سلطنتی مصر بود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رجوع به انیسون شود، خشک گیاه یازردگیاه یافتن زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خشک یافتن زمین. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مولانا انیسی، از معاصران صادقی کتابدار و از شاعران عصر صفوی است. مؤلف مجمع الخواص درباره او نویسد: وی در شهرستان همدان مشغول خطیبی است. شخصی پاک طینت، خوش اعتقاد است و باوجودی که خطیبی خوش طبع هم هست گویند وقتی خرش گم میشود این مطلع مشهور جامی را بالبدیهه تضمین میکند:
ای خر گم گشته کز جان دوست تر دارم ترا
بسکه در جان فکار و چشم خونبارم تویی
از خطیب و مقری و واعظ که هم جنس تواند
هرکه پیدا میشود از دور پندارم تویی.
رجوع به مجمعالخواص ص 275 شود، جج هضبه. و جمع واژۀ هضاب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمات مزبور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از الیس
تصویر الیس
دلیر، بی رگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیس
تصویر اندیس
فرانسوی نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
درونی بخش درونی اندام مردمی آدمی آدمی مردم مقابل جنی خو گرفته خو گیر همدم دمساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیم
تصویر انیم
آفریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبیس
تصویر انبیس
خرمن غله باد داده و پاک کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناس
تصویر اناس
مردمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبس
تصویر انبس
ترشروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجس
تصویر انجس
پلید تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیفس
تصویر انیفس
اسپانیایی تازی شده گزنه از گیاهان گزنه سوزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیق
تصویر انیق
پسندیده، تعجب آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتیس
تصویر اتیس
رام تر، منقادتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکیس
تصویر اکیس
زیرک تر داناتر با ادب تر زیرکتر زیر کسارتر هشیارتر داناتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیس
تصویر اسیس
تای تایگانه، بن بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریس
تصویر اریس
زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
انس دادن خو گرداندن خوگر کردن، دیدن چیزی به چشم خوردن خوگر کردن دمساز کردن انس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیسه
تصویر انیسه
آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیض
تصویر انیض
گوشت نیم پز، روده لرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکیس
تصویر اکیس
زیرکتر
فرهنگ واژه فارسی سره
الفت دادن، انس دادن، خوگر کردن، دمساز کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد