: اگر بیند که انگشت مهین او بریده بود، دلیل قوه مالش بود. اگر بیند که انگشت سبحه او بریده است، دلیل است در فریضه نمازها تقصیر کند. اگر بیند انگشت میان او بریده است، دلیل که در شهری پادشاهی یا بزرگی بمیرد. اگر بیند که انگشت بعد از میان بریده است، دلیل است وی را در مال زیان افتد. اگر بیند که انگشت کوچک او بریده است، دلیل است فرزند زاده او بمیرد - جابر مغربی اگر بیند از انگشت مهین او شر می آید یا از انگشت سبابه او خون همی آید، دلیل است آن کس با مادر خویش فساد نماید. اگر بیند از انگشت او آواز برآمد، دلیل نماید که در میان خویشان او گفتگو رود. خالد اصفهانی : پنج انگشت دست راست در تاویل، پنج نماز بود و پنج انگشتان دست چپ فرزندان برادر بود - محمد بن سیرین دیدن انگشتان در خواب بر شش وجه بود. اول: فرزند، دوم: برادر و برادرزادگان، سوم: خادمان، چهارم: یاران، پنجم: قوت، ششم: پنج نماز. اگر بیند که انگشتان وی بیفتاد یابریده شود، دلیل که از آن چه گفتیم او را مفارقت افتد. اگر بیند که انگشت او بشکست، دلیل است یکی از اهل بیت او بمیرد. انگشتان پای در خواب دیدن، دلیل زینت و آرایش بود. اگر انگشتان پای را درشت و قوی بیند، دلیل که کار کدخدائی او ساخته شود. اگر به خلاف این بیند کار وی ناساخته شود. اگر بیند انگشت پای او را آفتی رسید چنانکه رفتن نتوانست، دلیل که وی را غمی سخت رسد به سبب رفتن مال. اگر انگشتان دست و پای را کسر بیند، دلیل است کار وی واژگونه شود . اگر بیند که انگشتان را درهم گذاشته داشت، دلیل که سد درست شود. اگر بیند انگشتان را با هم جمع کرد، دلیل است کار برادران فرزندش را به صلاح آورد. اگر بیند که انگشتان به کردار مشت در هم بسته بود، دلیل است که کارها بر وی بسته گردد و هم بر اهل بیت او .
: اگر بیند که انگشت مهین او بریده بود، دلیل قوه مالش بود. اگر بیند که انگشت سبحه او بریده است، دلیل است در فریضه نمازها تقصیر کند. اگر بیند انگشت میان او بریده است، دلیل که در شهری پادشاهی یا بزرگی بمیرد. اگر بیند که انگشت بعد از میان بریده است، دلیل است وی را در مال زیان افتد. اگر بیند که انگشت کوچک او بریده است، دلیل است فرزند زاده او بمیرد - جابر مغربی اگر بیند از انگشت مهین او شر می آید یا از انگشت سبابه او خون همی آید، دلیل است آن کس با مادر خویش فساد نماید. اگر بیند از انگشت او آواز برآمد، دلیل نماید که در میان خویشان او گفتگو رود. خالد اصفهانی : پنج انگشت دست راست در تاویل، پنج نماز بود و پنج انگشتان دست چپ فرزندان برادر بود - محمد بن سیرین دیدن انگشتان در خواب بر شش وجه بود. اول: فرزند، دوم: برادر و برادرزادگان، سوم: خادمان، چهارم: یاران، پنجم: قوت، ششم: پنج نماز. اگر بیند که انگشتان وی بیفتاد یابریده شود، دلیل که از آن چه گفتیم او را مفارقت افتد. اگر بیند که انگشت او بشکست، دلیل است یکی از اهل بیت او بمیرد. انگشتان پای در خواب دیدن، دلیل زینت و آرایش بود. اگر انگشتان پای را درشت و قوی بیند، دلیل که کار کدخدائی او ساخته شود. اگر به خلاف این بیند کار وی ناساخته شود. اگر بیند انگشت پای او را آفتی رسید چنانکه رفتن نتوانست، دلیل که وی را غمی سخت رسد به سبب رفتن مال. اگر انگشتان دست و پای را کسر بیند، دلیل است کار وی واژگونه شود . اگر بیند که انگشتان را درهم گذاشته داشت، دلیل که سد درست شود. اگر بیند انگشتان را با هم جمع کرد، دلیل است کار برادران فرزندش را به صلاح آورد. اگر بیند که انگشتان به کردار مشت در هم بسته بود، دلیل است که کارها بر وی بسته گردد و هم بر اهل بیت او .
وسیلۀ فلزی یا پلاستیکی که قالب سر انگشت است و هنگام دوختن چیزی در انگشت شست یا سبابه می کنند که ته سوزن به انگشت فرو نرود، در علم زیست شناسی گیاهی زینتی با برگ های دراز و نوک تیز و گل های سنبله ای دراز شبیه انگشتانه در رنگ های سرخ، گلی و سفید که از برگ آن در طب استفاده می شود، دیژیتال
وسیلۀ فلزی یا پلاستیکی که قالب سر انگشت است و هنگام دوختن چیزی در انگشت شست یا سبابه می کنند که ته سوزن به انگشت فرو نرود، در علم زیست شناسی گیاهی زینتی با برگ های دراز و نوک تیز و گل های سنبله ای دراز شبیه انگشتانه در رنگ های سرخ، گلی و سفید که از برگ آن در طب استفاده می شود، دیژیتال
بیمار، ناخوش، علیل، دردمند، برای مثال ز خان و مان و قرابت به غربت افتادم / بماندم اینجا بی ساز و برگ و انگشتال (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
بیمار، ناخوش، علیل، دردمند، برای مِثال ز خان و مان و قرابت به غربت افتادم / بماندم اینجا بی ساز و برگ و انگشتال (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
بیمارناک. (لغت فرس اسدی). مردم ضعیف و نحیف و علیل و بیمارناک و صاحب نقاهت. (برهان قاطع). بیمار و دردناک و صاحب نقاهت. (آنندراج) : ز خان و مان قرابت به غربت افتادم بماندم اینجا بی سازو برگ و انگشتال. ابوالعباس (از لغت فرس اسدی)
بیمارناک. (لغت فرس اسدی). مردم ضعیف و نحیف و علیل و بیمارناک و صاحب نقاهت. (برهان قاطع). بیمار و دردناک و صاحب نقاهت. (آنندراج) : ز خان و مان قرابت به غربت افتادم بماندم اینجا بی سازو برگ و انگشتال. ابوالعباس (از لغت فرس اسدی)
دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد. 30000 گزی شمال خاوری هشجین، 14000گزی هروآباد - میانه. کوهستانی. معتدل. سکنۀ آن 1040 تن. شیعه. آب از سه رشته چشمه. محصول غلات، حبوبات و سردرختی. شغل زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم بافی. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد. 30000 گزی شمال خاوری هشجین، 14000گزی هروآباد - میانه. کوهستانی. معتدل. سکنۀ آن 1040 تن. شیعه. آب از سه رشته چشمه. محصول غلات، حبوبات و سردرختی. شغل زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم بافی. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
انگلیس. کشور اروپایی دارای 130350 کیلومتر مربع وسعت و در حدود 42 میلیون نفر جمعیت است که قسمت اعظم بریتانیای کبیر را اشغال کرده است و هستۀ مرکزی بریتانیا را تشکیل میدهد. انگلستان از شمال به اسکاتلند و از مغرب به ویلزمحدود است. سواحل شرقی آن دریای شمال و سواحل جنوبی آن دریای مانش و سواحل غربی اقیانوس اطلس و دریای ایرلند است. دریای مانش و دریای شمال آنرا از اروپا جدا می کنند. ترقی انگلستان مرهون آب و هوای معتدل، سهولت دفاع در مقابل مهاجمات خارجی و سهل الوصول بودن از طریق بنادر جنوبی و شرقی و دهانۀ رودخانه های غربی بوده است. قسمتهای جنوبی و جنوب شرقی انگلستان پست و حاصلخیز است. در اراضی پست انگلستان بسیاری از غلات بعمل می آید ولی فقط عده نسبهً کمی از سکنه بزراعت اشتغال دارند و قسمت عمده مواد غذایی از خارج کشور می آید و حیات اقتصادی کشور بر صنایع آن استوار است. بواسطۀ فراوانی زغال سنگ در انگلستان صنایع بسیار ترقی کرده است. صنعتهای پارچه بافی و ماشین سازی در درجۀ اول اهمیت است. واردات انگلستان غلات، گوشت، دامهای زنده، کره، لبنیات، قند، پنبه، پشم، فلزات و مواد دیگر است. صادرات آن بیشتر مصنوعات کارخانه های آن کشور مانند نخ، پارچه های نخی، مصنوعات آهنی و فولادی، اقسام ماشینها، خطوط آهن، کشتی، اتومبیل و غیره است. پایتخت انگلستان لندن و شهرها و بنادر مهم آن عبارت است از بیرمنگام، گلاسگو، لیورپول، منچستر، شفیلد، لیدز، ادینبارو (ادمبورگ) ، بریستول، نیوکاسل، برادفورد. حکومت انگلستان، مشروطۀ سلطنتی و دارای دو مجلس میباشد: مجلس لردها که از اسقفها، دوکها، مارکی ها و بارونها تشکیل می گردد و 801 تن عضو دارد. مجلس عوام 630 تن نماینده دارد که با رأی مخفی انتخاب می شوند. انگلستان و اسکاتلند و ایرلند شمالی مملکت متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی را تشکیل میدهند. قوه مقننه و حکومت واقعی در دست پارلمان است. قوه مجریه اسماً در دست مقام سلطنت میباشد اما واقعاً در دست دولت است که در مقابل پارلمان مسؤول میباشد. تعلیمات متوسطه و ابتدائی بین 5 و 15 سال مجانی و اجباری است. انگلستان یازده دانشگاه دارد که قدیمترین و معروفترین آنها دانشگاه آکسفورد و دانشگاه کمبریج است. مذهب رسمی انگلستان پروتستان اسقفی است. قبل از جنگ جهانی دوم مستعمرات انگلستان از همه کشورهای بزرگ دنیا بیشتر بود بطوری که مساحت مستعمرات آن به 36 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شد و جمعیت آنها در حدود 450 میلیون یعنی یک چهارم جمعیت کرۀ ارض بود ولی از سال 1964 ببعد در مستعمرات و تحت الحمایه های انگلستان در آسیا و نقاط دیگر جهان جنبشهایی بوجود آمد وبسیاری از مستعمرات آزادی و استقلال یافتند. (از دایرهالمعارف فارسی) (از فرهنگ فارسی معین، اعلام). و رجوع به ’انگلیس در هشت قرن پیش’ ترجمه عبدالله انصاری، ’انگلستان چگونه اداره می شود’ ترجمه مصطفوی، ’تفوق انگلوساکسون مربوط به چیست’ ترجمه علی دشتی، ’انگلیسیها در انگلستان’ ترجمه احمد فرامرزی، ’سرزمین و مردم انگلستان’ ترجمه محمد سجادی، ’تاریخ بریتانیای کبیر’ ترجمه احمد تاج بخش و تاریخ آلبر ماله شود
انگلیس. کشور اروپایی دارای 130350 کیلومتر مربع وسعت و در حدود 42 میلیون نفر جمعیت است که قسمت اعظم بریتانیای کبیر را اشغال کرده است و هستۀ مرکزی بریتانیا را تشکیل میدهد. انگلستان از شمال به اسکاتلند و از مغرب به ویلزمحدود است. سواحل شرقی آن دریای شمال و سواحل جنوبی آن دریای مانش و سواحل غربی اقیانوس اطلس و دریای ایرلند است. دریای مانش و دریای شمال آنرا از اروپا جدا می کنند. ترقی انگلستان مرهون آب و هوای معتدل، سهولت دفاع در مقابل مهاجمات خارجی و سهل الوصول بودن از طریق بنادر جنوبی و شرقی و دهانۀ رودخانه های غربی بوده است. قسمتهای جنوبی و جنوب شرقی انگلستان پست و حاصلخیز است. در اراضی پست انگلستان بسیاری از غلات بعمل می آید ولی فقط عده نسبهً کمی از سکنه بزراعت اشتغال دارند و قسمت عمده مواد غذایی از خارج کشور می آید و حیات اقتصادی کشور بر صنایع آن استوار است. بواسطۀ فراوانی زغال سنگ در انگلستان صنایع بسیار ترقی کرده است. صنعتهای پارچه بافی و ماشین سازی در درجۀ اول اهمیت است. واردات انگلستان غلات، گوشت، دامهای زنده، کره، لبنیات، قند، پنبه، پشم، فلزات و مواد دیگر است. صادرات آن بیشتر مصنوعات کارخانه های آن کشور مانند نخ، پارچه های نخی، مصنوعات آهنی و فولادی، اقسام ماشینها، خطوط آهن، کشتی، اتومبیل و غیره است. پایتخت انگلستان لندن و شهرها و بنادر مهم آن عبارت است از بیرمنگام، گلاسگو، لیورپول، منچستر، شفیلد، لیدز، ادینبارو (ادمبورگ) ، بریستول، نیوکاسل، برادفورد. حکومت انگلستان، مشروطۀ سلطنتی و دارای دو مجلس میباشد: مجلس لردها که از اسقفها، دوکها، مارکی ها و بارونها تشکیل می گردد و 801 تن عضو دارد. مجلس عوام 630 تن نماینده دارد که با رأی مخفی انتخاب می شوند. انگلستان و اسکاتلند و ایرلند شمالی مملکت متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی را تشکیل میدهند. قوه مقننه و حکومت واقعی در دست پارلمان است. قوه مجریه اسماً در دست مقام سلطنت میباشد اما واقعاً در دست دولت است که در مقابل پارلمان مسؤول میباشد. تعلیمات متوسطه و ابتدائی بین 5 و 15 سال مجانی و اجباری است. انگلستان یازده دانشگاه دارد که قدیمترین و معروفترین آنها دانشگاه آکسفورد و دانشگاه کمبریج است. مذهب رسمی انگلستان پروتستان اسقفی است. قبل از جنگ جهانی دوم مستعمرات انگلستان از همه کشورهای بزرگ دنیا بیشتر بود بطوری که مساحت مستعمرات آن به 36 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شد و جمعیت آنها در حدود 450 میلیون یعنی یک چهارم جمعیت کرۀ ارض بود ولی از سال 1964 ببعد در مستعمرات و تحت الحمایه های انگلستان در آسیا و نقاط دیگر جهان جنبشهایی بوجود آمد وبسیاری از مستعمرات آزادی و استقلال یافتند. (از دایرهالمعارف فارسی) (از فرهنگ فارسی معین، اعلام). و رجوع به ’انگلیس در هشت قرن پیش’ ترجمه عبدالله انصاری، ’انگلستان چگونه اداره می شود’ ترجمه مصطفوی، ’تفوق انگلوساکسون مربوط به چیست’ ترجمه علی دشتی، ’انگلیسیها در انگلستان’ ترجمه احمد فرامرزی، ’سرزمین و مردم انگلستان’ ترجمه محمد سجادی، ’تاریخ بریتانیای کبیر’ ترجمه احمد تاج بخش و تاریخ آلبر ماله شود
زغال ساز. فحام. زغال سوز. زغالی. (یادداشت مؤلف) : وگر بگذری سوی انگشتگر ازو جز سیاهی نیابی دگر. فردوسی، در کشف المحجوب گوید که یونانیان هرچیز بسیار خوب و عجیب را انگلیون گویند و در بیمارستان روم چیزی ساخته اند بر مثال رودی عجیب و در هفته دو روز بیماران دارالشفا را به آنجا برند آن رود را نوازند تا بیماران بشنیدن آن قوت گیرند و آنرا انگلیون گویند و ظاهراً ارغنون باشد و آن سازی است بزرگ و معروف. (انجمن آرا) (آنندراج) ، بوقلمون را نیز گویند و آن نوعی از چلپاسه است. (برهان قاطع). و رجوع به مادۀ بعد شود
زغال ساز. فحام. زغال سوز. زغالی. (یادداشت مؤلف) : وگر بگذری سوی انگشتگر ازو جز سیاهی نیابی دگر. فردوسی، در کشف المحجوب گوید که یونانیان هرچیز بسیار خوب و عجیب را انگلیون گویند و در بیمارستان روم چیزی ساخته اند بر مثال رودی عجیب و در هفته دو روز بیماران دارالشفا را به آنجا برند آن رود را نوازند تا بیماران بشنیدن آن قوت گیرند و آنرا انگلیون گویند و ظاهراً ارغنون باشد و آن سازی است بزرگ و معروف. (انجمن آرا) (آنندراج) ، بوقلمون را نیز گویند و آن نوعی از چلپاسه است. (برهان قاطع). و رجوع به مادۀ بعد شود
نانی که بر انگشت پزند. (از شرفنامۀ منیری). نانی که بر روی آتش زغال و غیره پزند. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از هفت قلزم). نانی که بر انگشت و اخگر پزند. (فرهنگ سروری). و رجوع به انگشتو و آنندراج شود، دایۀ خاتون. (فرهنگ فارسی معین)
نانی که بر انگشت پزند. (از شرفنامۀ منیری). نانی که بر روی آتش زغال و غیره پزند. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از هفت قلزم). نانی که بر انگشت و اخگر پزند. (فرهنگ سروری). و رجوع به انگشتو و آنندراج شود، دایۀ خاتون. (فرهنگ فارسی معین)
انگشتانه. (ناظم الاطباء) ، نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان ’انجیل حی’ باشد که آن را از مانی دانند. (فرهنگ فارسی معین، اعلام). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون. امیرمعزی (از انجمن آرا). ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون. رشید وطواط (از انجمن آرا). بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپردۀ بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست. (ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود
انگشتانه. (ناظم الاطباء) ، نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان ’انجیل حی’ باشد که آن را از مانی دانند. (فرهنگ فارسی معین، اعلام). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون. امیرمعزی (از انجمن آرا). ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون. رشید وطواط (از انجمن آرا). بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپردۀ بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست. (ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود
ابزار فلزی، قالب سر انگشت، به هنگام دوختن چیزی بر سر انگشت می گذارند تا ته سوزن در انگشت فرو نرود، گلی است زینتی از تیره میمون شبیه انگشتانه دارای رنگ های مختلف، برگ هایش بسیار تلخ و دارای ماده سمی شدیدی است که از آن ما
ابزار فلزی، قالب سرِ انگشت، به هنگام دوختن چیزی بر سر انگشت می گذارند تا ته سوزن در انگشت فرو نرود، گلی است زینتی از تیره میمون شبیه انگشتانه دارای رنگ های مختلف، برگ هایش بسیار تلخ و دارای ماده سمی شدیدی است که از آن ما