- انگاشته
- پنداشته تصور شده
معنی انگاشته - جستجوی لغت در جدول جو
- انگاشته ((اِ تِ))
- پنداشته، تصور شده
- انگاشته
- تصور شده، پنداشته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصور کردن، فرض کردن
اسم انباشتن، پر کرده مملو انبارده
گمان بردن، پنداشتن، گمان کردن، ظن بردن، تقدیر کردن
انبارده، روی هم ریخته، انبوه شده، پرکرده
انگاردن، انگاریدن، پنداشتن، گمان کردن، خیال کردن، تصور کردن
آلتی چوبین چهار شاخه دارای دسته ای بلند که کشاورزان با آن خرمن کوفته را بباد دهند تا از کاه جدا گردد چهار شاخ افشون هسک
نوشته، نقش کرده شده
نوشته، مکتوب، مرقوم، نقش
نوشته شده، نقش و نگار شده
وسیلۀ چوبی چهارشاخه با دستۀ بلند که برزگران با آن خرمن کوفته شده را به باد می دهند تا دانه از کاه جدا شود، چهارشاخ، افشون، هسک، هید، چک
رفیع، مرتفع
ترسیم کردن، رسم کردن
برگردانیده، برگردانده
بلند کرده بالا برده افراشته
پرکردن و مملو کردن، انبوه کردن
افکنده پرتاب شده پرت شده، رای زده مشورت شده
جنبانیده، بلند ساخته بر کشیده، وا داشته تحریک شده، جهانیده، شورانیده
قابل انگاشتن، محسوب
پنداشته تصور شده، داستان سرگذشت
نقش کردن
تصور کرده خیال کرده، موهوم
افکنده، افتاده، پرت شده
بالا برده شده، بلند شده
افسانه، داستان، قصه، سرگذشت
برانگیخته، تحریک شده، وادار شده
انباشته، انبارده، روی هم ریخته، انبوه شده، پرکرده
آنچه به خیال، گمان و وهم آمده، پنداریده، تصور شده
گذر نکرده نگذشته: چو لشکر شد از خواسته بی نیاز بر او ناگذشته زمانی دراز. مقابل گذشته
گذاشته نا شده