پاک گردانیدن از ننگ و عار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنزیه و پاک گردانیدن کسی را از چیزی که از آن ننگ دارد. (از اقرب الموارد) : انکاف اﷲ سبحانه، تنزیهه و تقدیسه عن الانداد. (منتهی الارب). انکفه اﷲ، ای نزهه و قدسه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : انکاف خدای سبحانه، تنزیه و تقدیس ذات او تعالی از انداد. (یادداشت مؤلف) ، ترنجیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقباض. (از اقرب الموارد) ، لاغر گشتن اسب، گرد آمدن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
پاک گردانیدن از ننگ و عار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تنزیه و پاک گردانیدن کسی را از چیزی که از آن ننگ دارد. (از اقرب الموارد) : انکاف اﷲ سبحانه، تنزیهه و تقدیسه عن الانداد. (منتهی الارب). انکفه اﷲ، ای نزهه و قدسه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : انکاف خدای سبحانه، تنزیه و تقدیس ذات او تعالی از انداد. (یادداشت مؤلف) ، ترنجیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقباض. (از اقرب الموارد) ، لاغر گشتن اسب، گرد آمدن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
منقطع و بریده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقطاع. (از اقرب الموارد) ، هر چیز شیرین. (از انجمن آرا) (از آنندراج). ترکیب ها: - ترانگبین (ترنجبین). تلنگبین. خشک انگبین. گزانگبین. سرکنگبین. (سکنگبین، سکنجبین). گل انگبین. سرشک انگبین. نی انگبین. گبت انگبین. (از یادداشتهای مؤلف). ، در اصطلاح موسیقی قدیم نام آهنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، اسمی است که غالباً غلامهای سیاه را بدان نامند. (ناظم الاطباء)
منقطع و بریده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقطاع. (از اقرب الموارد) ، هر چیز شیرین. (از انجمن آرا) (از آنندراج). ترکیب ها: - ترانگبین (ترنجبین). تلنگبین. خشک انگبین. گزانگبین. سرکنگبین. (سکنگبین، سکنجبین). گل انگبین. سرشک انگبین. نی انگبین. گبت انگبین. (از یادداشتهای مؤلف). ، در اصطلاح موسیقی قدیم نام آهنگی است. (از فرهنگ فارسی معین) ، اسمی است که غالباً غلامهای سیاه را بدان نامند. (ناظم الاطباء)
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی