- انهلال
- شکستن ویران شدن، روان گردیدن آب یااشک باریدن
معنی انهلال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تباهی
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
دمیدن: آهسته آهسته بیرون آمدن
خود به کشتن دادن مرگ خواست
دندان نمودن، کند شدن، نرم درخشیدن
درآمدن به درون رفتن
فروریختن ریزش چون باران، راندن چون ستور
از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه، برچیدگی، در علم شیمی حل شدن ماده ای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب، گشوده شدن گره، باز شدن
Dissolution
растворение
Auflösung
розчинення
rozpuszczenie
dissolução
dissoluzione
disolución
dissolution
oplossing
การละลาย
pelarutan
تفجيرٌ
विघटन
התמוססות
kuyeyuka
দ্রবীকরণ
تحلیل
نو ماهی به ماه نو نگریستن دیدن ماه نو
ترشدن، بهبودی، نیک انجامی تر شدن، از بیماری به شدن، نیکو شدن حال پس از بدی و سختی، آب بزیر پوست کسی دویدن پس از نزاری. تر شدن
فریب دادن، راز شنیدن درهم برهمی به هم ریختگی