جدول جو
جدول جو

معنی انقضا - جستجوی لغت در جدول جو

انقضا
سپری شدن، به سر آمدن، نابود گردیدن
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
فرهنگ فارسی عمید
انقضا
(اِ قِ)
انقطاع. درگذشتگی. انتها. انجام. (از ناظم الاطباء). سرآمد. (یادداشت مؤلف) : هیچکس از ایشان بیش از مدت حیات وفاننمود و بعد از انقضای عمر بکاری نیامد. (ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 9). و رجوع به انقضاء شود
لغت نامه دهخدا
انقضا
گذشتن، به سر آمدن، سپری شدن، نابود گردیدن، سپری شدگی، نابودی، سچش، نابود گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
انقضا
اتمام، اختتام، پایان، خاتمه، سپری، سرآمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انقضا
انتهاءٌ
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به عربی
انقضا
Expiration
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انقضا
expiration
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انقضا
expiración
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انقضا
истечение
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به روسی
انقضا
Ablauf
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به آلمانی
انقضا
закінчення
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انقضا
wygaśnięcie
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به لهستانی
انقضا
过期
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به چینی
انقضا
expiração
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انقضا
مدت ختم ہونا
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به اردو
انقضا
মেয়াদ
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به بنگالی
انقضا
kumalizika
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انقضا
son kullanma tarihi
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انقضا
만료
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به کره ای
انقضا
scadenza
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انقضا
תפוגה
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به عبری
انقضا
समाप्ति
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به هندی
انقضا
kedaluwarsa
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انقضا
การหมดอายุ
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به تایلندی
انقضا
vervaldatum
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به هلندی
انقضا
期限
تصویری از انقضا
تصویر انقضا
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انقضاض
تصویر انقضاض
افتادن، افتادن و فرود آمدن بنا، فرود آمدن چیزی بر چیزی، رفتن ستاره، فرو شدن ستاره
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
سپری شدن و نابود گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نابود شدن و منقطع گردیدن. (از اقرب الموارد). بسرآمدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (غیاث اللغات). سپری شدن و بسرآمدن روزگار. (تاج المصادر بیهقی). بسرآمدن مدت. (مصادر زوزنی). گذشتن. برسیدن. رسیدن. منقضی گشتن. تقضی. انصرام. (یادداشت مؤلف).
- انقضاء اجل، منقضی شدن مدت. سرآمدن مهلت. (یادداشت مؤلف).
- انقضاء مدت، سر آمدن. بسر آمدن. انصرام آن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
افتادن دیوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیفتادن بنا. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). افتادن بنا. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دور شدن و بعید گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دور شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جدا شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، یک نوع گیاهی در افریقا که مانند تریاق سموم استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). جدوار. ماه پروین. (از شعوری ج 1 ورق 130). و رجوع به جدوار شود
لغت نامه دهخدا
ریزش در ساختمان، فرود: در ستارگان، کوس بستن فرود آمدن، تاختن، افتادن بسرعت (بناو غیره)، رفتن ستاره سقوط سریع ستاره، جمع انقضاضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتضا
تصویر انتضا
بر کشیدن شمسشیر، کهنه کردن جامه، لاغر گرداندن شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقضاء
تصویر انقضاء
((اِ قِ))
به سر آمدن، سپری شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقضاض
تصویر انقضاض
((اِ قِ))
افتادن به سرعت (بنا و غیره)، رفتن ستاره، سقوط سریع ستاره، جمع انقضاضات
فرهنگ فارسی معین