مردمان. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). مردم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). انس. ناس. (فرهنگ فارسی معین) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم. (قرآن 71/17). نبید خور که بنوروز هرکه می نخورد نه از گروه کرام است و نز عداد اناس. منوچهری. و گاهی الف آنرا حذف کنند و ناس و با الف و لام الناس گویند. (از ناظم الاطباء). و رجوع به ناس شود. - ابواناس، ام اناس، از کنی است. (از ناظم الاطباء). - ام اناس، دختر ابوموسی اشعری و دختر قرط که جدۀ عبدالمطلب و نیز جدۀ اسماء دختر ابوبکر بود. (از ناظم الاطباء) ، انافت الدراهم علی الماءه، افزون گردید درمها بر صد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). زیاد شدن. (آنندراج). زائد شدن. (یادداشت مؤلف)
مردمان. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). مردم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). انس. ناس. (فرهنگ فارسی معین) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم. (قرآن 71/17). نبید خور که بنوروز هرکه می نخورد نه از گروه کرام است و نز عداد اناس. منوچهری. و گاهی الف آنرا حذف کنند و ناس و با الف و لام الناس گویند. (از ناظم الاطباء). و رجوع به ناس شود. - ابواناس، ام اناس، از کنی است. (از ناظم الاطباء). - ام اناس، دختر ابوموسی اشعری و دختر قرط که جدۀ عبدالمطلب و نیز جدۀ اسماء دختر ابوبکر بود. (از ناظم الاطباء) ، انافت الدراهم علی الماءه، افزون گردید درمها بر صد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). زیاد شدن. (آنندراج). زائد شدن. (یادداشت مؤلف)
نام شهری است که صاحب تاریخ قم درباره آن چنین آرد: ایضاً کیخسرو بنا کرده است و سبب آن بود که روزی او بصید بیرون آمده و بکوه اندس رسید دابۀ او برمید. اصحاب خود را گفت برین بروید و تفحص کنید و بجویید. اصحاب متفرق شدند و دابه طلب میکردند. پس دراین میانه در موضعی که آنجا بود و آنرا سوذره گفتندی یعنی بزبان عجم سه راه، دیوی را دیدند برو ظفر یافتند و بپیش کیخسرو آوردند. کیخسرو آنرا در آن موضعبکشت. پس آذینها بستند و بر کتها نشستند چنانچ (بجای چنانکه بکار رفته) رسم و عادت ایشان بود در اوقاتی که بر دشمن ظفر می یافتند و جامه های سفید بپوشیدند. کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بودند بنشست و حق سبحانه و تعالی را پرستش کرد و شکر گفت و چون از آنجا فارغ شد خدمتکاران را گفت چه دارید یعنی از برده با شما چیست. گفتند قوم ومردم دیلم. کیخسرو گفت از بهر ایشان اینجا بنایی نهید و آنرا مه اندیش نام کنید و این سخن در وقت رمیدن دابۀ او اشتقاق کرده اند. (تاریخ قم صص 81- 82) ، {{صفت مرکّب}} کم جمعیت. (یادداشت مؤلف)
نام شهری است که صاحب تاریخ قم درباره آن چنین آرد: ایضاً کیخسرو بنا کرده است و سبب آن بود که روزی او بصید بیرون آمده و بکوه اندس رسید دابۀ او برمید. اصحاب خود را گفت برین بروید و تفحص کنید و بجویید. اصحاب متفرق شدند و دابه طلب میکردند. پس دراین میانه در موضعی که آنجا بود و آنرا سوذره گفتندی یعنی بزبان عجم سه راه، دیوی را دیدند برو ظفر یافتند و بپیش کیخسرو آوردند. کیخسرو آنرا در آن موضعبکشت. پس آذینها بستند و بر کتها نشستند چنانچ (بجای چنانکه بکار رفته) رسم و عادت ایشان بود در اوقاتی که بر دشمن ظفر می یافتند و جامه های سفید بپوشیدند. کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بودند بنشست و حق سبحانه و تعالی را پرستش کرد و شکر گفت و چون از آنجا فارغ شد خدمتکاران را گفت چه دارید یعنی از برده با شما چیست. گفتند قوم ومردم دیلم. کیخسرو گفت از بهر ایشان اینجا بنایی نهید و آنرا مه اندیش نام کنید و این سخن در وقت رمیدن دابۀ او اشتقاق کرده اند. (تاریخ قم صص 81- 82) ، {{صِفَتِ مُرَکَّب}} کم جمعیت. (یادداشت مؤلف)