جمع واژۀ قدح، بمعنی کاسه ای که دو کس را سیر گرداند یا عام است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تن عدوی تو با ناله باد چون تن زیر لب ولی تو پر خنده چون لب اقداح. ؟
جَمعِ واژۀ قَدَح، بمعنی کاسه ای که دو کس را سیر گرداند یا عام است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تن عدوی تو با ناله باد چون تن زیر لب ولی تو پر خنده چون لب اقداح. ؟
هر دو پای گشاده داشته ستان خفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به پشت افتادن و پا را از هم گشادن. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسداح شود، موی پیشانی کسی گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). موی پیشانی کسی را گرفتن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
هر دو پای گشاده داشته ستان خفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به پشت افتادن و پا را از هم گشادن. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسداح شود، موی پیشانی کسی گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). موی پیشانی کسی را گرفتن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
بر روی یا بر قفا افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به پشت افتادن و دو پا را گشادن. (از اقرب الموارد) ، اصطلاح طب) طرف درون عضو. (از آنندراج). جانب چپ از هر چیز. اصمعی گفته است جانب راست از هر چیز و نیز گفته هر دو عضو انسان مانند دو ساعد و دو قدم و هرچه رو به انسان دارد انسی است و هرچه پشت به انسان دارد وحشی است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). از دستها و پاها آنچه رو بداخل دارد. (از اقرب الموارد). جانب اندرونی عضو و هر چیز و جانب راست. (غیاث اللغات). آن سوی چیز که روی بدرون دارد مثلاً جانب انسی دست یا پای آن سوی است که ابهام در آن است. جانب انسی در، آن است که روی به اطاق دارد نه به حیاط. سوی درونی. آن سوی از تن یا اعضاءتن یا چیز دیگر که روی به درون سوی دارد. جانب درونی هرچیز. آن جانب چیزی که بسوی تو باشد. درون سو. درون رویه. سوی پای که روی با مردم دارد. سوی اندرونی پای. آن طرف از حرفی یا صحیفه ای که چون برابر نهی در مقابل دست چپ افتد. (از یادداشتهای مؤلف). (اصطلاح خطاطی) طرف راست قط قلم، انسی و طرف چپ وحشی است: زد کاتب صنعت از پی ایجاد رقم را این هردو جهان انسی و وحشی است قلم را. عالی (از آنندراج). ، شکم کمان که روی به کشنده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روی کمان که بطرف کماندار باشد. (آنندراج). انسی کمان، آن روی کمان که فراکشنده دارد. (یادداشت مؤلف)
بر روی یا بر قفا افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به پشت افتادن و دو پا را گشادن. (از اقرب الموارد) ، اصطلاح طب) طرف درون عضو. (از آنندراج). جانب چپ از هر چیز. اصمعی گفته است جانب راست از هر چیز و نیز گفته هر دو عضو انسان مانند دو ساعد و دو قدم و هرچه رو به انسان دارد انسی است و هرچه پشت به انسان دارد وحشی است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). از دستها و پاها آنچه رو بداخل دارد. (از اقرب الموارد). جانب اندرونی عضو و هر چیز و جانب راست. (غیاث اللغات). آن سوی چیز که روی بدرون دارد مثلاً جانب انسی دست یا پای آن سوی است که ابهام در آن است. جانب انسی ِ در، آن است که روی به اطاق دارد نه به حیاط. سوی درونی. آن سوی از تن یا اعضاءتن یا چیز دیگر که روی به درون سوی دارد. جانب درونی هرچیز. آن جانب چیزی که بسوی تو باشد. درون سو. درون رویه. سوی پای که روی با مردم دارد. سوی اندرونی پای. آن طرف از حرفی یا صحیفه ای که چون برابر نهی در مقابل دست چپ افتد. (از یادداشتهای مؤلف). (اصطلاح خطاطی) طرف راست قط قلم، انسی و طرف چپ وحشی است: زد کاتب صنعت از پی ایجاد رقم را این هردو جهان انسی و وحشی است قلم را. عالی (از آنندراج). ، شکم کمان که روی به کشنده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روی کمان که بطرف کماندار باشد. (آنندراج). انسی کمان، آن روی کمان که فراکشنده دارد. (یادداشت مؤلف)