جدول جو
جدول جو

معنی انفه - جستجوی لغت در جدول جو

انفه(اِ تِ)
ننگ داشتن. (مصادر زوزنی) (از منتهی الارب). انف. رجوع به انف شود.
لغت نامه دهخدا
انفه(اَ نَ فَ)
ننگ داشتن. انفت. انف. (یادداشت مؤلف). و رجوع به انف شود
لغت نامه دهخدا
انفه
آغاز چیزی نخستین بزرگیاد (تکبیر)
تصویری از انفه
تصویر انفه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نافه
تصویر نافه
(دخترانه)
ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انبه
تصویر انبه
انبوه، پر، بسیار، پیچیده، درهم، یک جاجمع شده، به هم پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگه
تصویر انگه
ینگه، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافه
تصویر نافه
ناف مانند مانند ناف، در علم زیست شناسی کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می شود، کنایه از ماده ای که در ناف آهوی مشک جمع می شود، مشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبه
تصویر انبه
درختی تناور با برگ های دراز و نوک تیز و گل های خوشه ای که بلندیش به ده متر می رسد و در هندوستان می روید، میوۀ این درخت که بزرگ و گوشتی است و هسته ای بزرگ دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفس
تصویر انفس
نفیس تر، گران بهاتر، گرانمایه تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انده
تصویر انده
اندوه، غم، غصه، دلگیری، گرفتگی دل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفت
تصویر انفت
کراهت، ننگ، عار، زیان، ضرر، خسارت، نقصان
انفت داشتن: کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن
انفت کردن: کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن، انفت داشتن، برای مثال هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری - ۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انژه
تصویر انژه
عدس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، مژو، نسک، نرسک، نرسنگ، مرجو، مرجمک، بنوسرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفس
تصویر انفس
نفس ها، جان ها، تن ها، جسدها، خون ها، جمع واژۀ نفس
فرهنگ فارسی عمید
(نِ فَ)
مؤنث کانف، حاجز و مانع و پرده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از متن اللغه) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ فَ)
کرانۀ استخوان نرم بینی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازبحر الجواهر) (ناظم الاطباء) ، گوشت بن کف دست. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (از بحر الجواهر) (از ناظم الاطباء) ، پوست پارۀ طرف بینی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از بحر الجواهر) ، کرانۀ غضروف گوش. (بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) ، طرف باریک از جگر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از بحر الجواهر) ، کرانۀ آستین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، فرود سرین مردم وقت قیام وی یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فرود دنبه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پایین الیه که هنگام نشستن بسوی زمین است. (از اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء) (از بحر الجواهر) ، قسمت بالای دنبه. (از بحر الجواهر) ، گلیم که بر شکاف خانه های اعراب تا زمین آویزند. ج، روانف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انفاه
تصویر انفاه
مانده گردانیدن کم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنفه
تصویر عنفه
دولاب (توربین آبی)، کرت کرد (بازه میان گیاهان کشت شده)
فرهنگ لغت هوشیار
ترسو بزدل، شتر رنجور کیسه ای بحجم یک نارنج که در زیرشکم جنس نرآهوی ختن در زیر جلد نزدیک عضو تناسلی حیوان قرار دارد و دارای منفذی است که از آن ماده ای قهوه یی رنگ روغنی شکل خارج میشود که بسیار خوشبو و معطراست و بنام مشک موسوم است و در عطرسازی بکار میرود، دستگاه تولید سلولهای جنسی نر در گیاهان گل دارکه مجموعه پرچمها را در برداردمجموعه اعضایی که در گیاهان تولید دانه های گرده میکنند وبنام پرچم موسومند مجموعه پرچم های گیاه. یا ترکیبات اسمی: نافه آهو. نافه آهو شدست ناف زمین از صبا عقد دو پیکر شدست پیکر باغ از هوا. (خاقانی سج. 37)، زلف خوشبوی معشوق. یا نافه مشک: نافه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من. (خاقانی. سج. 322) یا نافه مشک یافتن، بدست آوردن نافه، بلند آوازه شدن شهرت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفحه
تصویر انفحه
پنیر مایه شیر دان پنیر مایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفت
تصویر انفت
اول هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفخ
تصویر انفخ
آماسخایه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نفس، بمعنی روح و ذات است و عالم انفسی مراد از عالم ارواح و عالم باطنی کنایه از عالم ظاهری و عالم اجسام گرانبهاتر، قیمتی تر گرانبهاتر، قیمتی تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر و با فایده تر، سزاوارتر، سودمند تر، پرسودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفی
تصویر انفی
زداینده تر، باز دارنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
مجموعه ای از داروهای معطر و عطسه آور که آنرا دربینی کنند و از آن احساس نشاه نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
گلابه کاهگل، در ترکیب بجای (انداینده) استعمال شود: بام اندا. اندوه، جمع انده ها اندهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبه
تصویر انبه
ماخوذ از هندی، نوعی میوه خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انافه
تصویر انافه
برآمدن چیزی، بلند شدن، زیاده شدن، زائد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناه
تصویر اناه
دیر، درنگ، آهستگی، بردباری، سنگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانفه
تصویر کانفه
باز دارنده دیواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگه
تصویر انگه
((اِ گَ))
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود، زن برادر، دایه خاتون. ینگه و ینگا، هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفیه
تصویر انفیه
((اِ فِ) )
گردی که بیشتر از تنباکو به دست می آید، عطسه آور و نشئه کننده می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انفس
تصویر انفس
((اَ فُ))
جمع نفس، نفس ها، جان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انبه
تصویر انبه
((اَ نِ))
درختی تناور، در جنگل های هندوستان می روید میوه اش ابتداء ترش مزه می باشد و بعد شیرین می شود و آن را خام می خورند و از آن مربا و ترشی هم درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافه
تصویر نافه
مرکز
فرهنگ واژه فارسی سره