- انفراد
- یگانه شدن و تنها گردیدن، تنها شدن، وحدت، یکتائی، تفرد
معنی انفراد - جستجوی لغت در جدول جو
- انفراد
- یگانه شدن، تنها شدن، تنهایی، تنها کاری کردن
- انفراد ((اِ فِ))
- تنها شدن، تنها کاری کردن، یگانگی، تنهایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنهایی
تکی اوازیک منسوب به انفراد فردی مقابل جمعی: زندگی انفرادی
جمع انفراد
فرود افتادن: ستاره تنها شدن
برهنه شدن
روان شدن چون خون، ترک خوردن
تباه شدن
جدا گشتگی
رخنه یافتن، شکافته شدن، بی اندوهی گشاده دلی، رهایی بی اندوه شدن، وا شدن اندوه، گشایش (خاطر)
ترکیدن باز شدن
رخنه و شکاف شکاف شدن
کسان، همگان
جمع فرد، تنها و طاق و ضد زوج
نابود گردانیدن، نیست کردن، بی مال گشتن، به پایان رسیدن
نابود کردن، نیست کردن، تمام کردن، به آخر رساندن، به پایان رسیدن، سپری گشتن، بی توشه شدن، فرستادن، روانه کردن
فردها، یگانه ها، بی همتاها، بی نظیرها، انسان ها، شخص ها، تک ها، تنهاها، خالی ها، جمع واژۀ فرد
آب سرد آشامیدن
تک نشینی جدا نشینی، یکه گزینی، تک کاری به تنهایی کارکردن تنها شدن بچیزی تنها رفتن پی کاری، تنها کردن کاری را، تنهایی خواستن خواستار تنهایی بودن، کسی را از میان گروه به تنهایی بر گزیدن
سنگ خوراک
یونانی تازی شده مارچوبه مارچوبه
کسانی
پکش، پکیدن، تراکش، ترکش، ترکیدن
برگشت، چشم پوشی
بسته شدن، بندش
کژدیسگی، لغزش، کجروی
بستناکی، یخ زدن، بستانکی
خرده گیری، سخن سنجی، نکوهش، سره کردن