جدول جو
جدول جو

معنی انغساس - جستجوی لغت در جدول جو

انغساس(اِ تِ)
غوطه خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). انغماس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انغماس
تصویر انغماس
فروشدن در آب، زیر آب رفتن، در تصوف فرو رفتن در مادیات و تعلقات جسمانی که انسان را از توجه به عالم قدس باز دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
روییدن درخت. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
روان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برجهانیدن و دوانیدن خرگوش را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برانگیختن خرگوش و جز آن را از لانه اش. (از اقرب الموارد). برانگیختن خرگوش. (تاج المصادر بیهقی). برانگیختن شکار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
به آب فرورفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). به آب فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). به آب درآمدن. اغتماس. انقماس. ارتماس. غوط خوردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پنهان شدن در خاک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اندفان. (از اقرب الموارد). در زیرخاک شدن. (تاج المصادر بیهقی). پنهان شدن. (مصادر زوزنی). یقال اندس تحت التراب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پراکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی). پراکنده شدن ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انبثاث. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برکنده شدن دندان و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برکنده شدن و افتادن دندان. (از اقرب الموارد). برکنده و فروریزیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، ماینحاش فلان من شی ٔ، باک نمیدارد فلان از چیزی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتسال
تصویر انتسال
نظم را قبول کردن، مرتب شدن دارای نسل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
سامان پذیرفتن، سامان دادن نظم پذیرفتن منظم گردیدن مرتب شدن، نظم دادن ترتیب دادن، جمع انتساقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخساف
تصویر انخساف
کور شدن چشم، ناپدید شدن، ماه گرفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
از بیخ و بر کندن، رندیدن باد خاک را گرد انگیختن، سخن به پایان نبردن نیمه سخنی، رنگ پریدن، آهسته گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتساخ
تصویر انتساخ
نوشتن از روی متنی، نسخه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتساب
تصویر انتساب
باز بستن خود را به کسی، نسبت داشتن، وابستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتحاس
تصویر انتحاس
سرنگونی بدبیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکاس
تصویر انتکاس
سرنگون افتادن، نگونسار شدن، واژگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاس
تصویر انتهاس
گزیدن به دندان گزیدن آک شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحسار
تصویر انحسار
برهنه شدن لخت شدن باز گشتن پر نو بر آوردن: پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحساف
تصویر انحساف
ریزریز شدن ریز ریزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحسام
تصویر انحسام
بریده گردیدن بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتساس
تصویر اعتساس
شبگردی پاسداری، جستن کاوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخفاس
تصویر انخفاس
دگرگونی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخناس
تصویر انخناس
واپس ماندن سپس ماندن بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخیاس
تصویر انخیاس
کوس بستن باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبساط
تصویر انبساط
گسترده و پهناور گردیدن، انتشار، گسترده، گشاده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبساس
تصویر انبساس
پراکنده شدن، رفتن آب به زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتساس
تصویر اجتساس
دست بسودن پرواسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغراس
تصویر انغراس
روییدن نهال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغسال
تصویر انغسال
فرو رفتن در آب، روان گردیدن، شسته شدن پلیدی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغماس
تصویر انغماس
فرو شدن باب زیر آب رفتن، فرو رفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندساس
تصویر اندساس
پنهان شدن در خاک به درون چیزی رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحساس
تصویر انحساس
پوسیدن افتادن: دندان، فرور یختن، بریده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندراس
تصویر اندراس
ژندگی کهنه شدن پاره پاره شدن، کهنگی پاره پاره شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغماس
تصویر انغماس
((اِ غِ))
زیر آب رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انبساط
تصویر انبساط
گسترده شدن، گستردن
فرهنگ واژه فارسی سره