انغماس انغماس فروشدن در آب، زیر آب رفتن، در تصوف فرو رفتن در مادیات و تعلقات جسمانی که انسان را از توجه به عالم قدس باز دارد فرهنگ فارسی عمید
انغماس انغماس به آب فرورفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). به آب فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). به آب درآمدن. اغتماس. انقماس. ارتماس. غوط خوردن. (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا