جدول جو
جدول جو

معنی انعکاس - جستجوی لغت در جدول جو

انعکاس
منعکس شدن، کنایه از عکس العمل، پرتو انداختن، نمودار شدن شکل چیزی در جسم شفاف مانند آب و آیینه، تکرار صوت که به واسطۀ برخورد امواج آن با مانع به عمل می آید، در علم فیزیک بازگشتن نور پس از برخورد به یک سطح به محیط اول، بازتاب
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
فرهنگ فارسی عمید
انعکاس(اِ تِ)
برگردیده شدن و عکس پذیرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انقلاب. (از اقرب الموارد). باژگونه شدن و نمودار شدن شکل چیزی در هر جسم شفاف مثل آب و آیینه و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج). باشگونه شدن. (تاج المصادر بیهقی). واژگونه شدن. واژگون شدن. (یادداشت مؤلف). عکس. معاکسه. تقلیب. قلب. باژگونی. وارونی. پرتو افکندن.
لغت نامه دهخدا
انعکاس
برگردیده شدن، عکس پذیرفتن، واژگونه شدن، وارونی
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
فرهنگ لغت هوشیار
انعکاس((اِ عِ))
بازتاباندن
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
فرهنگ فارسی معین
انعکاس
بازتاب، بازخورد، پژواک
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
فرهنگ واژه فارسی سره
انعکاس
بازتاب، پژواک، طنین، عکس العمل، واژگونی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انعکاس
انعكاسٌ
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به عربی
انعکاس
Reverberation
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انعکاس
(FR) réverbération
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انعکاس
(ES) reverberación
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انعکاس
одинаковость
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به روسی
انعکاس
(DE) Nachhall
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به آلمانی
انعکاس
подібність
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انعکاس
(PL) echo
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به لهستانی
انعکاس
相同
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به چینی
انعکاس
(PT) reverberação
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انعکاس
অভিন্নতা
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به بنگالی
انعکاس
یکسانی
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به اردو
انعکاس
(SW) sauti inayorudi
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انعکاس
(TR) yankılanma
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انعکاس
동일성
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به کره ای
انعکاس
同一性
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انعکاس
זהות
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به عبری
انعکاس
(IT) riverberazione
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انعکاس
(ID) gema
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انعکاس
ความเหมือนกัน
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به تایلندی
انعکاس
(NL) galm
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به هلندی
انعکاس
समानता
تصویری از انعکاس
تصویر انعکاس
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتکاس
تصویر انتکاس
سرنگون شدن، نگونسار شدن، سرنگون افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
واژگون کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ دَ)
آلوده گردیدن به خاک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انعفار. (از اقرب الموارد) ، شکسته شدن و ویران گردیدن چاه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سرنگون افتادن و نگونسار شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). واژگون شدن. (غیاث اللغات). نگونسار شدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). سرنگون افتادن. (فرهنگ فارسی معین). سرنگون شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اعکاس
تصویر اعکاس
واژگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکاس
تصویر انتکاس
سرنگون افتادن، نگونسار شدن، واژگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکاس
تصویر انتکاس
((اِ تِ))
نگونسار شدن
فرهنگ فارسی معین