جدول جو
جدول جو

معنی انضمام - جستجوی لغت در جدول جو

انضمام
پیوستن چیزی به چیز دیگر، ضمیمه شدن، پیوستگی
تصویری از انضمام
تصویر انضمام
فرهنگ فارسی عمید
انضمام
فراهم آمدن، با هم آمدن
تصویری از انضمام
تصویر انضمام
فرهنگ لغت هوشیار
انضمام
((اِ ض ِ))
ضمیمه شدن، پیوستگی
تصویری از انضمام
تصویر انضمام
فرهنگ فارسی معین
انضمام
همراه
تصویری از انضمام
تصویر انضمام
فرهنگ واژه فارسی سره
انضمام
الحاق، پیوست، پیوستگی، ضمیمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
بسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). استوار شدن. اشتداد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
انزال کرده شدن. (ناظم الاطباء). رفتن آب قضیب. (از اقرب الموارد). انضمار قضیب، بشدن آب او. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ لَ)
آراسته و مرتب کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گداخته شدن پیه و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گداخته شدن. (تاج المصادر) ، جمع واژۀ نال. جوانمردان. بسیار عطایان. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به نول و نال شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
عمامه بستن دور سر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِتِجْ)
اندوهگین گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). غمگین شدن. (مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد) ، کمیزانداختن گوسفند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). بول انداختن بز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ریخته شدن برکسی بسخن زشت. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: انثم علیه بقول قبیح. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انثیال. (از اقرب الموارد). رجوع به انثیال شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آلوده گردیدن ببوی خوش. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اضطمام
تصویر اضطمام
فرا گرفتن فراهم آوردن فراگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتمام
تصویر اغتمام
مضطرب شدن، ناراحت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتمام
تصویر اشتمام
بویش بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
فسردن بسته شدن ماسیدن هسیرش: تنها برای آب یخ بستن افسردن بسته شدن جامد گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجزام
تصویر انجزام
ساکن گردانیدن، ساکن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثلام
تصویر انثلام
لب پریدگی، گرد آمدن رخنه شدن رخنه یافتن، سوراخ و رخنه پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحسام
تصویر انحسام
بریده گردیدن بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثرام
تصویر انثرام
ریختن دندان، شکستن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
باز بستن، افزون شدن، بالیدگی، بالا رفتن، پریدن به جای دگر نسبت دادن بکسی باز بستن، منسوب شدن، وابستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضمامه
تصویر اضمامه
دسته پرونده پشتواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انضمامیت
تصویر انضمامیت
پیوست گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمام
تصویر استمام
پیشوا گرفتن، به مادری برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختمام
تصویر اختمام
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انضمامات
تصویر انضمامات
جمع انضمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغمام
تصویر انغمام
اندوهگینی اندوهگنی فرو پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهمام
تصویر انهمام
پیر شدن، گداخته شدن: پیه یا یخ، پخته شدن چون سبزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزمام
تصویر انزمام
بسته شدن، استوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثمام
تصویر انثمام
به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتمام
تصویر ائتمام
آهنگیدن، پیروی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجماد
تصویر انجماد
بستناکی، یخ زدن، بستانکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
فرهنگ واژه فارسی سره