انزحاف قوافی در عروض مقابل استواء آن. (یادداشت مؤلف) ، درکشیده شدن پوست. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). درکشیده شدن پوست از آتش. (آنندراج). فراهم آمدن و منقبض شدن پوست از آتش. (از اقرب الموارد). انزوی الجلده فی النار. (از اقرب الموارد). و رجوع به انزوا شود
انزحاف قوافی در عروض مقابل استواء آن. (یادداشت مؤلف) ، درکشیده شدن پوست. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). درکشیده شدن پوست از آتش. (آنندراج). فراهم آمدن و منقبض شدن پوست از آتش. (از اقرب الموارد). انزوی الجلده فی النار. (از اقرب الموارد). و رجوع به انزوا شود
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی