جدول جو
جدول جو

معنی اندکس - جستجوی لغت در جدول جو

اندکس
فهرست، شماره ای که روی نامه های اداری می نویسند و نامه با آن شماره در دفترهای مخصوص ثبت می شود، انگشتی
تصویری از اندکس
تصویر اندکس
فرهنگ فارسی عمید
اندکس
(اَ دِ)
دفتری که شمارۀ نامه های ثبت شده در دفتر اندیکاتور را با شماره های آن نامه ها در آن ثبت کنند. (فرهنگ فارسی معین). فهرست. (لغات فرهنگستان) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
اندکس
فهرست، انگشت شهادت، فهرست حروف الفبائی کتاب
تصویری از اندکس
تصویر اندکس
فرهنگ لغت هوشیار
اندکس
((اَ دِ))
سبابه، انگشت شهادت، انگشتی (چاپ)، فهرست الفبایی نام ها و موضوع ها و عنوان ها و غیره که معمولاً در آخر کتاب می آید (واژه فرهنگستان)، عدد یا علامتی که در سمت چپ یا راست و در بالا یا پایین عضوی از یک مجموعه یا جمله
تصویری از اندکس
تصویر اندکس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندک
تصویر اندک
کم، هر چیز خرد و کم
اندک اندک: کم کم، برای مثال اندک اندک به هم شود بسیار / دانه دانه ست غله در انبار (سعدی - ۱۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندخس
تصویر اندخس
پشت و پناه، پشتیبان، برای مثال چرا رانی کسی را از بر خویش / که اندخسش نباشد جز در تو (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - اندخس)، بن مضارع اندخسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
دهی است از بخش هریس شهرستان اهر با 451 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، هراسان. هراسناک. بیمناک. مضطرب. نگران:
دل موبدان گشت اندیشه ناک
ز اندیشه دلهایشان گشت چاک.
فردوسی.
اگرچه ویس بی آهو و پاک است
مرا زین روی دل اندیشه ناک است.
(ویس و رامین).
بکار خادمش اندیشه ای همی باید
به از گذشته که اندیشه ناک و حیران است.
انوری.
از پی سودای شب اندیشه ناک
ساخته معجون مفرح ز خاک.
نظامی.
در آن رهگذرهای اندیشه ناک
پراکنده شد بر سرم مغز پاک.
نظامی (از آنندراج).
من خود اندیشه ناک پیوسته
زین زبان شکسته و بسته.
نظامی.
گنهکار اندیشه ناک از خدای
به از پارسای عبادت نمای.
(بوستان).
امین باید از داور اندیشه ناک
نه از رفع دیوان و زجر هلاک.
(بوستان).
و رجوع به اندیشناک شود
لغت نامه دهخدا
شهری است بزرگ بهندوستان و از پادشایی دهم است بر کران دریا. (حدود العالم) (از یادداشت مولف). در حدود العالم (چ دانشگاه) اندراس است. و رجوع به اندراس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
قلیلی و کمی و کمیابی و نادری. (ناظم الاطباء). نقصان. قلت. (یادداشت مؤلف) :
بدان اندکی سال و چندین خرد
که گفتی روانش خرد پرورد.
فردوسی.
مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیامد و لشکر ما با اندکی افتاد. (اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی). و اندکی (اندکی نفث) نشان از خامی باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نخست از اندکی آغاز کنند و بتدریج میفزایند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
باوجود کف راد تو آید گه عطا
بسیاری سخاوت حاتم به اندکی.
سوزنی.
بس بی خبر است زاندکی عمر
زان خندۀ غافلان زند صبح.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ لُ)
ناحیه ای در جنوب اسپانیا که وادی الکبیر آنرا مشروب کند و سیرمرنا و سیرانوادا آنرا احاطه کرده است. رجوع به اندلس شود. و عرب اندلس را به تمام اسپانیا اطلاق کند. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ لُ / اَ دَ لُ)
ناحیه ای است مشرق وی حدود رومست و جنوب وی خلیج دریای رومست و مغرب وی دریای اقیانوس مغربیست و شمال وی هم ناحیت رومست و این ناحیتیست آبادان و خرم و اندر وی کوهها و آبهاء روان و خواستۀ بسیار، و اندر وی معدن همه جوهرهاست از سیم و زر و مس و ارزیر و آنچه بدین ماند و بناهاشان همه از سنگست و ایشان مردمانی اند سپیدپوست و ازرق چشم. (حدود العالم چ دانشگاه ص 181). اندلس ناحیه ای است در جنوب کشور اسپانیا در کنار دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس بوسعت 87570 کیلومترمربعکه اکنون مشتمل بر هشت ولایت است. رود خانه وادی الکبیر آنرا مشروب میسازد و رشته کوههای سیرامورنا و سیرانوادا (شلیر) در آن واقع است. در اصطلاح جغرافی نویسان اسلام اندلس و جزیرهالاندلس بر تمام شبه جزیره ایبری یعنی اسپانیا و پرتغال فعلی اطلاق میشده، زیرا اعراب مسلمان در سال 92 ه. ق. بسرداری طارق بن زیاد غلام موسی بن نضیر اندلس را بتصرف درآوردند و بعد بر قسمت اعظم شبه جزیره ایبری تسلط یافتند و از اینجا برتمام شبه جزیره ایبری اندلس گفتند. پس از آنکه در سال 92 ه. ق. اسپانیا بوسیلۀمسلمانان فتح شد تا 128 ه. ق. این سرزمین بوسیلۀ حکامی که از دمشق گسیل می گشتند اداره می شد. در این سال عبدالرحمان اول یکی از نوادگان هشام خلیفۀ دهم اموی خود را امیر اندلس خواند و بدین ترتیب سلسلۀ امویان اندلس را تأسیس کرد. حکومت امویان اندلس تا سال 422 ه. ق. / 1031 میلادی طول کشید. از آن پس سلطنت های کوچک محلی پیدا شد (ملوک الطوایف). این تفرقه فشار مسیحیان را به مسلمانان برای پس گرفتن سرزمینهای خودبیشتر کرد. از سال 479 ببعد مرابطون فرمانروایان بربر شمال آفریقا به کمک ملوک طوایف آمدند و کم کم بر اسپانیا مسلط شدند. در اواسط قرن ششم هجری موحدون مرابطون را برانداختند و تا سال 609 بر اسپانیا حکومت راندند. از آن پس تا دو قرن و نیم تنها امارت اسلامی اسپانیا، امارت غرناطه بود تا در سال 898 ه. ق. / 1492 میلادی غرناطه نیز بدست مسیحیان افتاد و حکومت اسلامی اندلس خاتمه یافت. مسلمانان در هنگام حکومت خود در اندلس در نشر تمدن اسلامی کوشیدند و تمدنی درخشان با شهرهای معمور و کشاورزی و صنایع منظم و معماری پرشکوه که نمونۀ آن قصرالحمراء در غرناطه است بوجود آوردندو بدینوسیله تمدن اسلامی و قسمت مهمی از علم و ادب یونان از طریق اسپانیا به اروپای غربی انتقال یافت. از میان مسلمانان اندلس دانشمندان بزرگی در علوم گوناگون ظاهر شدند و به بسط تمدن اسلامی کمک شایانی کردند. (از لاروس) (فرهنگ فارسی معین) (الحلل السندسیه ج 1 صص 32- 33) :
زنی بود در اندلس شهریار
خردمند با لشکر بیشمار.
فردوسی.
از حبش تا کاشغرو از کاشغر تا اندلس
هرکجا گویی ملک مسعود گویند آفرین.
فرخی.
بر افرنجه آورد از آنجا سپاه
وزافرنجه بر اندلس کرد راه.
نظامی.
و رجوع به اسپانی و امویان اندلس و طارق بن زیاد در همین لغت نامه و الحلل السندسیه فی الاخبار و آلاثار الاندلسیه (جزء1 و 2 چ قاهره 1936 میلادی) و معجم البلدان و نزهه القلوب و تاریخ الحکماء قفطی و تاریخ تمدن جرجی زیدان و تاریخ گزیده و نخبهالدهر دمشقی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
حمایت کننده و پشت وپناه. (برهان قاطع) (از فرهنگ فارسی معین). حمایت کننده. (ناظم الاطباء). پشتیبان. پشتیوان. حامی. (فرهنگ فارسی معین). پناه و حامی. (انجمن آرا) (آنندراج). پناه. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ سروری).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بی ترس و شجاع و زیرک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قیاس.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندک
تصویر اندک
کم، قلیل، قطره، چیزکم کم مقابل بیش بسیار، کوتاه: مدتی اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندکی
تصویر اندکی
کمی مقابل بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندخس
تصویر اندخس
پشت و پناه پشتیبان پشتیوان حامی حمایت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیس
تصویر اندیس
فرانسوی نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندخس
تصویر اندخس
((اَ دَ))
پشت و پناه، حامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندک
تصویر اندک
((اَ دَ))
کم، کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایندکس
تصویر ایندکس
نمایه
فرهنگ واژه فارسی سره
پشیزی، قدری، قلیلی، کمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اندک
تصویر اندک
Few, Meager
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اندک
تصویر اندک
peu, maigre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اندک
تصویر اندک
pochi, scarso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اندک
تصویر اندک
น้อย , ขาดแคลน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اندک
تصویر اندک
weinig, schaars
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اندک
تصویر اندک
pocos, escaso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اندک
تصویر اندک
wenige, dürftig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اندک
تصویر اندک
poucos, escasso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اندک
تصویر اندک
少数的 , 微薄的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اندک
تصویر اندک
kilka, skromny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اندک
تصویر اندک
небагато , мізерний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اندک
تصویر اندک
несколько , скудный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اندک
تصویر اندک
sedikit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی