جدول جو
جدول جو

معنی اندوهان - جستجوی لغت در جدول جو

اندوهان
(اَ)
جمع اندوه برخلاف قیاس. (آنندراج) : السلام علیک یا مذهب الاحزان، سلام بر تو ای برندۀ اندوهان. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 163) ، جمع واژۀ ندی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ندی و اندیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندوهناک
تصویر اندوهناک
اندوهگین، غمگین، اندوهمند، فرمگن، غمناک، مکروب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
غمگین، غمناک، اندوهناک، غصه دار، دلتنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندوهمند
تصویر اندوهمند
اندوهگین، غمگین، اندوهناک، فرمگن، غمناک، مکروب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندهان
تصویر اندهان
اندوه، برای مثال به حج شدی و من از اندهان هجرانت / به گرد خانۀ تو گشته ام چو حاج دوان (مسعودسعد - ۵۳۲)، غمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندوختن
تصویر اندوختن
پس انداز کردن، ذخیره کردن، اندوخته کردن
جمع کردن، اندوزیدن، فراهم کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دُ)
جمع واژۀ انده باشد چنانکه جانور را جانوران و مردم را مردمان گویند این جمع بخلاف قیاس است. چه بغیر از جانور را با الف و نون جمع نتوان کرد. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم). غمان. احزان. (یادداشت مؤلف) :
نشسته همه با غم و اندهان
در اندیشه ها کهتران و مهان.
فردوسی.
ز نو گریۀ دیگر آغاز کرد
در اندهان دلش باز کرد.
فردوسی.
روز من گشت از فراق تو شب
نوش من شد از اندهانت کبست.
اورمزدی.
نه مردلم را با لشکر غمان طاقت
نه مر تنم را با تیر اندهان جوشن.
مسعودسعد.
تن به تیمارو اندهان بدهید
دل ز شادی و لهو برگیرید.
مسعودسعد.
به بیست سی غم و چل پنجه اندهان چون صید
به شصت واقعه هفتاد روز درماندیم.
خاقانی.
کودکان آنجا نشستند و نهان
درس میخواندند با صد اندهان.
مولوی.
روزی سه چهار انده او داشت هرکسی
آن سوز برطرف شد و آن اندهان نماند.
(از فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ)
دهی است از بخش حومه شهرستان اصفهان با 138 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). از دیه های اصفهان است در ناحیه قهاب. (از معجم البلدان). دوم ناحیت ماربین (اصفهان) پنجاه و هشت پاره دیه است خوزان و قرطان و درنان و اندوان معظم قرای آن و بحقیقت این ناحیت همچون باغی است از پیوستگی باغستان و دیهها باهم متصل. (نزهه القلوب چ لیدن ص 50)
لغت نامه دهخدا
(اَ گِ)
مخفف اندوهگین. مغموم. با اندوه. غمی. محزون. حزین. حزمان. محزان. دژم. پژمان. مهموم. اسیف. (یادداشت مؤلف) :
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا.
منوچهری.
چو کسی باشد اگر پسرش بمیرد و مالش ببرند اندوهگن نشود. (جامع الحکمتین ص 184). بازرگان به هزار تیمار چون بوتیمار پژمان و اندوهگن بخانه آمد. (سندبادنامه ص 305). نقل است که دایم اندوهگن بود چون شب درآمدی گفتی الهی اندوه توام بر همه اندوهها غلبه کرد. (تذکرهالاولیاء عطار). و رجوع به اندوهگین شود، سخنی که از روی حیرت و تعجب گفته شود. (از انجمن آرا) (از آنندراج) ، سخنی که از روی شک و ریب و آهستگی گفته شود. (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از هفت قلزم) ، سخن گفتن از روی شک و ریب و آهستگی. (ناظم الاطباء). سخن بشک گفتن. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ سروری) ، مغلق گفتن، سست ونابکار شدن، اندودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندوهگن
تصویر اندوهگن
اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهناک
تصویر اندوهناک
محزون، حزین، اندوهگین اندوهگین غمگین غمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهمند
تصویر اندوهمند
غمگین غمناک اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
غمگین، ملول، غمناک، محزون، دل گرفته، غمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوختن
تصویر اندوختن
جمع کردن، فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندازان
تصویر اندازان
در حاال انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
غمگین، غصه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوهناک
تصویر اندوهناک
اندوهگین، غمگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوختن
تصویر اندوختن
((اَ تَ))
جمع کردن، فراهم آوردن، ذخیره کردن، بهره بردن، سود بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
غمگین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندوختن
تصویر اندوختن
تحصیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
Melancholy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
mélancolique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
melancólico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
उदासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
melankolis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
เศร้าโศก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
melancholisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
melancólico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
malinconico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
忧郁的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
melancholijny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
меланхолійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
melancholisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
меланхоличный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اندوهگین
تصویر اندوهگین
מלנכולי
دیکشنری فارسی به عبری