جدول جو
جدول جو

معنی انجیلان - جستجوی لغت در جدول جو

انجیلان(اَ)
دهی است از بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش با 122 تن سکنه. آب آن از رود خانه شاندرمن و محصول آن برنج، ابریشم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، بحجاز آمدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ز اقرب الموارد). به حجاز شدن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیان
تصویر اندیان
(پسرانه)
در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انجیربن
تصویر انجیربن
درخت انجیر، میوه ای درشت و شیرین و گوشت دار به رنگ های زرد و قرمز که درون آن پر از دانه های ریز است، درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگ های شکاف دار و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امغیلان
تصویر امغیلان
مغیلان، درختچه ای خاردار که از آن صمغ عربی به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
سوراخ کردن، سفتن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لِ)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان با 341 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات دیمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، کج رفتن
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان میان کنگی است که در شهرستان زابل واقع است و 353 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
همان قصبۀ خواجه است. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان خواجه است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد و شش هزارگزی خاور شوسۀ شیراز به فیروزآباد واقع است و 864 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان فراهان بالا است که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
انگبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در حال اندیشیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش دورود شهرستان بروجرد با 181 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ)
ابرناک گردیدن روز، برگزیدن
لغت نامه دهخدا
در شمال ماسوله واقع است و مرتفعترین قلۀ کوههای طالش به ارتفاع 2402 گز در حوالی آن قرار دارد
لغت نامه دهخدا
شهرکیست بناحیت پارس اندر میان کوه نهاده، سردسیر، جائی آبادان و با کشت و برز و نعمت بسیار و مردم بسیار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ)
درخت انجیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش بستک شهرستان لار با 177 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و خرماست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ رَ / رُو کَ دَ)
سوراخ کردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ سروری) (فرهنگ فارسی معین). سفتن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تثقیب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور با 374 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
مزرعه ای در انار از رساتیق قم بوده است. (از تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش آبیک شهرستان قزوین با 105 تن سکنه. آب آن از قنات و زهاب رودخانه زرجه بستان و محصول آن غلات، بنشن و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از ساوۀ جبل و آنرا انجیل بن نوذر بنا کرده است و چون او بدین موضع فرود آمده است این موضع بیشه ای بوده است پر از درخت انجیر بدان موضع این دیه بنا کرده است و انجیلاوند نام نهاده. (از تاریخ قم ص 85). در فرهنگ جغرافیایی دو ده بدین نام بشرح زیر آمده: انجیل آوند علیا که دهی است از بخش مرکزی شهرستان ساوه با 106تن سکنه. آب آن از رود خانه قره چای و محصول آن غلات، پنبه، چغندرقند و زیره است. انجیل آوند سفلی که دهی است از بخش مرکزی شهرستان ساوه با 561 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره چای و محصول آن بنشن، پنبه و چغندرقند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش مریوان شهرستان سنندج با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در حال انجوخیدن. (یادداشت مؤلف) ، سوراخ کون. (برهان قاطع). سوراخ کون (خصوصاً). (ناظم الاطباء). سوراخ دبر (خصوصاً). (فرهنگ فارسی معین) :
انجیر تو چون بخارش افتد
بستن نتوان ترا بزنجیر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از انجیربن
تصویر انجیربن
درخت انجیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
سوراخ کردن سفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغیلان
تصویر اغیلان
درخت صمغ عربی صمغ عربی
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره انجیلی ها که در جنگلهای شمالی ایران وجود دارد توتوی توئی آسوندار. امبورتل انجول. منسوب به انجیل
فرهنگ لغت هوشیار
ریزه ریزه کردن ریز ریز کردن، بیرون کشیدن، استره زدن در حجامت بریدن، آزردن زخم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
((اَ دَ))
انجیر، سوراخ کردن، سفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجیربن
تصویر انجیربن
((~. بُ))
درخت انجیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امغیلان
تصویر امغیلان
((اَ مُّ غَ))
ام غیلان، درختچه خاردار که در بیابان ها می روید، مغیلان
فرهنگ فارسی معین
از محله های اطراف بقعه ی شیخ موسی واقع در بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قسمتی از زمین های کشاورزی دهستان دشت سر بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
شربت انجیر، سرکه ی انجیر
فرهنگ گویش مازندرانی